تاریخ انتشار: 
1396/06/21

عبدالبهاء، خلع سلاح و صلح جهانی

پیتر اسمیت
PDF icon دانلود pdf (104.24 کیلوبایت)

مفهوم «صلح جهانی» از زمان بهاءالله، بنیان‌گذار آیین بهائی، جزء مهمی از تعالیم این دین بوده است. عبدالبهاء، فرزند ارشد و جانشین بهاءالله، هم در آثار خود بر این امر تأکید کرده است.


بهاءالله از اواخر دهه‌ی 1860 در عکا، که بخشی از قلمرو امپراتوری عثمانی در سوریه به شمار می‌رفت، زندانی بود. او در نوشته‌های خود در این دوره راه حل نهایی مشکلات دنیا را اتحاد معنوی و دینی همه‌ی مردم جهان از طریق «صلح اعظم» می‌داند. به نظر او، چون دین بهترین مبنای بهروزی بشر است، چنین وحدتی به درمان دردهای دنیا می‌انجامد. اما وی اتحاد دینی را رخدادی قریب‌الوقوع نمی‌پندارد و، بنابراین، صلحی محدودتر میان ملل تندخوی جهان را ضرورتی عاجل و عامل اصلی حفظ بشر می‌شمارد. به عقیده‌ی او، جنگ نه تنها علت اصلی مصائب مردم دنیاست، بلکه هزینه‌های گزافش هم کمرشکن است.

بهاءالله می‌گوید یگانه راه حل موجود، صلحِ سیاسیِ دائمی میان کشورهاست. قدرت‌های بزرگ جهان باید با یکدیگر آشتی کنند، و مجمعی «فراگیر» برای بنا نهادن پایه ‌و اساس صلح جهانی تشکیل دهند. پس از این که حکام جهان به توافق دست یافتند، نوعی نظام امنیت جمعی از صلح محافظت خواهد کرد – کشورهای دنیا توافق می‌کنند که همگی یکپارچه با هر کشور متجاوزی مبارزه کنند. به لطف صلح جهانی، کشورها دیگر به انباشتن مهمات و تسلیحات گران‌قیمت نیاز نخواهند داشت زیرا تنها مقدار اندکی سلاح برای دفاع از خود و حفظ نظم داخلی کافی خواهد بود.

به نظر عبدالبهاء، تمدن حقیقی تنها وقتی به وجود خواهد آمد که رهبران «بلندهمتِ» جهان «به جهت خیریت و سعادت عموم بشر به عزمی ثابت و رأی راسخ» برای ایجاد صلح عمومی پیش‌قدم شوند.

عبدالبهاء در رساله‌ی مدنیه (1875)، در الواح یا همان نامه‌های پرشمارش، و در سخنرانی‌های عمومی خود در اروپا و آمریکای شمالی (1913-1911) پیام پدرش را تکرار کرد. او در سفر طولانی خود به اروپا و آمریکای شمالی (در زمانی که اکثر اروپایی‌ها تصور نمی‌کردند به زودی جنگی جهانی رخ دهد که در فاصله‌ی سال‌های 1914-1918 به‌‌ شدت به دنیا آسیب برساند) چند بار در مورد احتمال وقوع جنگ هشدار داد، و به ویژه به خطرات ناشی از انباشت فزاینده‌ی تسلیحات در اروپا و بی‌ثباتی منطقه‌ی بالکان اشاره کرد. پس از شروع جنگ جهانی اول، عبدالبهاء آن را فاجعه و جنایت خواند.

به نظر عبدالبهاء، تمدن حقیقی تنها وقتی به وجود خواهد آمد که رهبران «بلندهمتِ» جهان «به جهت خیریت و سعادت عموم بشر به عزمی ثابت و رأی راسخ» برای ایجاد صلح عمومی پیش‌قدم شوند. این رهبران باید مصمم باشند و پس از مشورتی فراگیر در پی تأسیس اتحادیه‌ای جهانی برآیند. آنها باید معاهده‌ی محکمی را تصویب کنند که همه‌ی مرزهای بین‌المللی و روابط میان کشورها را مشخص سازد و اندازه‌ی نیروهای مسلح هر کشور را محدود کند، زیرا افزایش قوای نظامی سوءظن دیگر کشورها را بر می‌انگیزد. از آن پس، اگر کشوری این معاهده‌ی «مقدس» را نقض کند، همه‌ی کشورها با او مقابله خواهند کرد. در این صورت، هر کشوری برای حفظ نظم داخلی خود تنها به نیروی نظامی اندکی نیاز خواهد داشت و مسابقه‌ی تسلیحاتی بین‌المللی پایان خواهد یافت. در نتیجه، می‌توان از نیروها و منابع انسانی در صنایعی بهره برد که به بهروزی و پیشرفت مردم دنیا کمک می‌کند، مردمی که از «تحمل اِثقال ]بارِ سنگین[» هزینه‌های نظامی خلاص خواهند شد. صلح عمومی به «آزادی جهانیان» خواهد انجامید.

بدبین‌ها ممکن است چنین امری را ناممکن بشمارند اما در امور بشری هیچ چیز را نباید دست‌نیافتنی پنداشت، به ویژه اگر رهبران «کامله‌ی ماهره» به «فضل پروردگار و عنایت مقربین درگاه آفریدگار» با «غیرت» و «همت بی‌همتا» در پی تحقق این امر برآیند. به نظر عبدالبهاء، بسیاری از اموری که در گذشته ناممکن و آرمانی به شمار می‌رفت، در زمان او تحقق یافته بود (وی در این اثر از این امور نام نمی‌برد اما می‌دانیم که او و دیگر رهبران بهائی از حامیان و ستایندگان مبارزه‌ی مؤثر و شدید با برده‌داری در قرن نوزدهم بودند). در سال 1912، عبدالبهاء در مصاحبه با روزنامه‌ای در کانادا گفت که فشارهای اقتصادی ناشی از هزینه‌های گزاف تسلیحات و جنگ‌افزارهای مدرن می‌تواند به خلع سلاح بیانجامد.

در دسامبر 1919، عبدالبهاء در نامه‌ به هیئت اجرایی «سازمان مرکزی صلح پایدار در لاهه» شروط لازم برای تشکیل «دیوان عالی بین‌المللیِ» مورد نظرش را برشمرد: مجلس ملی هر کشور باید متناسب با جمعیت آن کشور نمایندگانی خبره در حقوق و روابط بین‌الملل و آگاه از نیازهای اساسی جهان را انتخاب کند. در صورت تأیید مجلس اعیان، هیئت دولت و رئیس جمهور یا پادشاه کشور، این افراد به عضویت مجمعی جهانی در می‌آیند که از قدرت تصمیم‌گیری درباره‌ی همه‌ی مسائل بین‌المللی بهره‌مند است. به نظر عبدالبهاء، مجمع تازه‌تأسیسِ «جامعه‌ی ملل» به اندازه‌ی کافی قدرت نداشت و حیطه‌ی عملش محدودتر از آن بود که صلحی واقعی بیافریند.

به نظر عبدالبهاء، آفرینش دنیایی صلح‌آمیز پیوندی ذاتی با طرح‌ها و اصول اجتماعی دیگری داشت که بعضی از آن‌ها را در فهرست‌هایی از اصول عمده‌ی بهائی گنجانده بود که در سخنرانی‌ها و نوشته‌های خود ارائه می‌داد. بدون این‌ها دستیابی به صلح واقعی و حفظ آن ممکن نبود. او تأکید می‌کرد که:

1. نوع بشر یکی است و باید از راه‌هایی مثل افزایش دادوستد جهانی و ترویج زبانی بین‌المللی علاوه بر زبان‌های بومی، همبستگی بشر را تقویت کرد.

2. تعصبات دینی، قومی، اقتصادی، و ملی‌گرایانه یکی از علل اصلی ستیزه‌جویی و خون‌ریزی در جهان است، و تا وقتی مردم دنیا این تعصبات را کنار نگذارند تخریب «بنیان انسانی» ادامه خواهد یافت.

3. دین مبنای اصلی تربیت اخلاقی بشر است اما باید با علم و عقل همخوانی داشته باشد. هدف حقیقی دین ترویج دوستی و محبت میان مردم است. اگر دینی مروج نزاع و جدال باشد بهتر است از آن پیروی نکنیم.

4. برای دستیابی به سعادت باید تمدن مادی و «الهی» را با یکدیگر ترکیب کرد: همین تمدن مادیِ عاری از معنویت بوده که تسلیحات و جنگ‌افزارهای هولناک را تولید کرده است.

5. تا وقتی زنان به برابری با مردان دست نیابند بشریت پیشرفت نخواهد کرد. بهره‌مندی از آموزش، حقوق مدنی، و توانمندسازی سیاسی زنان، ضرورت‌هایی حیاتی‌ است. توانمندسازی زنان به مخالفت با جنگ دامن می‌زند زیرا مادران رضایت نمی‌دهند که پسرانشان در جنگ قربانی شوند.

6. باید علوم و هنرها را به همه‌ی کودکان آموخت. اگر پدر و مادری نتوانند چنین امکانی را برای فرزندان خود فراهم کنند، در این صورت جامعه وظیفه دارد که این مسئولیت را بر عهده گیرد. آموزش دختران و پسران باید یکسان باشد.

7. ثروت مادی باید افزایش یابد تا همه از «اسارت عالم طبیعت» آزاد شوند. دولت‌ها باید بکوشند تا رفاه مردم افزایش یابد. فقر و غنای شدید باید از بین برود تا مایحتاج زندگی همه تأمین شود.

8. شیوه‌های دموکراتیک حکومت باید گسترش یابد و عدالت ترویج شود. سرکوب ظالمانه‌ی مردم باید پایان یابد.

خلع سلاح همه‌ی کشورها باید همزمان باشد. در غیر این صورت، هیچ کشوری با میل و رغبت چنین نخواهد کرد. استقلال و یکپارچگی همه‌ی کشورها باید تضمین شود. باید صلح‌دوستی را در افکار عمومی پرورش داد. بانکداران و سرمایه‌داران باید تأمین هزینه‌های جنگ را متوقف کنند. شرکت‌های حمل‌ونقل باید از انتقال تسلیحات خودداری کنند. سربازان باید به طور رسمی خواهان صلح شوند.

 

برگردان: عرفان ثابتی


پیتر اسمیت دانشیار دانشکده‌ی علوم اجتماعی دانشگاه ماهایدول در تایلند و نویسنده‌ی آثاری همچون «ادیان بابی و بهائی: از تشیع موعودباور تا دینی جهانی» (انتشارات دانشگاه کیمبریج 1987) و «درآمدی به آیین بهائی» (انتشارات دانشگاه کیمبریج 2008) است. او این مقاله را به درخواست آسو نوشته است.

 

 


منابع:

National Spiritual Assembly of the Baha’is of Canada (comp.) ‘Abdu’l-Baha in Canada. Forest, Ontario: Forest Free Press, 1962.

Peter Smith. A Concise Encyclopedia of the Baha’i Faith. Oxford: Oneworld, 2000.

Baha’u’llah. Epistle to the Son of the Wolf. Trans. Shoghi Effendi. Wilmette, Ill.: Baha’i Publishing Trust, 1962.

Universal House of Justice, Research Department (comp.) Peace. Oakham: Baha’i Publishing Trust, 1985.

Baha’u’llah. The Proclamation of Baha’u’llah to the Kings and Leaders of the World. Haifa: Baha’i World Centre, 1967.

‘Abdu’l-Baha. The Secret of Divine Civilization. Trans. Marzieh Gail. 3rd ed. Wilmette, Ill.: Baha’i Publishing Trust, 1979.

Star of the West. Reprinted. Oxford: George Ronald, 1985.

‘Abdu’l-Baha. Selections form the Writings of ‘Abdu’l-Baha. Trans. Marzieh Gail et al. Haifa: Baha’i World Centre, 1978.

Baha’u’llah. Tablets of Baha’u’llah Revealed after the Kitab-i-Aqdas. Trans. H. Taherzadeh et al. Haifa: Baha’i World Centre, 1978.