تاریخ انتشار: 
1397/08/21

فمینیسم ایرانی، روایت‌های چند نسل از یک جنبشِ ناتمام

مریم حسین‌خواه

«این تحقیق جدا از پروژه‌ای دانشگاهی، یک سفر شخصی هم برای من بود. من در دوران پس از انقلاب اسلامی ایران بزرگ شده‌ام و این نقطه‌ی تمایز من با فمینیست‌های سرشناس ایرانی است که پیش از من درباره‌ی فمینیسم و جنبش زنان در ایران نوشته‌اند.»

روجا فضائلی، استاد دپارتمان مطالعات خاورمیانه در دانشگاه ترینیتی دوبلین در ایرلند، کتابش با عنوان انواع گوناگون فمینیسم اسلامی: حقوق و تفاسیر در گذر نسل‌ها در ایران را با این توضیح آغاز می‌کند.

کتابی که پرداختن به مفاهیمی همچون فمینیسم و حقوق زنان در اسلام و ایران را محدود به پژوهش‌ها و تئوری‌های دانشگاهی نکرده و در هر فصل، آن را به روایت‌های زنان از آن‌چه در سال‌های پس از انقلاب از سرگذرانده‌اند، گره زده است.

راوی گاهی خود اوست که از زندگی خود و مادرش می‌نویسد، گاهی زنان زندانی که قربانیان قوانین نابرابرند و گاهی فعالان زنی که راه پرفراز و نشیب فمینیست شدن‌شان را روایت می‌کنند.

روجا فضائلی که پدرش را در جنگ ایران و عراق از دست داده، می‌گوید مبارزه‌ی هر روزه‌‌ی مادرش به عنوان یک زنِ سرپرست خانواده، یکی از انگیزه‌های او برای نوشتن این کتاب بود. مبارزه با خانواده‌‌اش برای حفظ استقلال، مبارزه با پدر همسرش برای سرپرستی دخترانش، مبارزه با همکاران مرد در دانشگاه (او یکی از معدود استادهای زن دانشگاه در رشته‌ی کشاورزی بود)، مبارزه با مأموران کمیته که او را به خاطر باز بودن دکمه‌ی مانتو بازداشت کرده بودند و ... .

او در مقدمه‌ی این کتاب، داستان زندگی‌اش را از زمانی که دختربچه‌ی هفت ساله‌ای بود که برای رفتن به مدرسه باید مقنعه به سر می‌کرد تا مهاجرت به ایرلند همراه مادر و خواهرش تعریف می‌کند. ایده‌‌ی نوشتن این کتاب اما پس از بازگشتِ دوباره‌ی او به ایران جرقه زد.

روجا فضائلی سال ۱۳۸۳ هنگامی که مشغول آماده کردن مقدمات تحصیل در مقطع دکتری بود به ایران رفت و علاوه بر مصاحبه با بسیاری از فعالان حقوق زن، با چند سازمان ‌غیردولتی زنان و حقوق‌بشری نیز همکاری کرد. نتیجه‌ی این سفر، بازداشت، ممنوع‌الخروجی و بازجویی‌‌های مکرر از او بود.

از یک سو بازجویی‌هایی که در آن‌ها گاهی «فمینیستِ غربی بی‌اخلاق» و گاهی «دختر شهید» خطاب می‌شد، و از سوی دیگر مصاحبه‌هایی که پیش از بازداشتش با طیف‌ گسترده‌ای از فمینیست‌های ایرانی داشت، او را به سمت نوشتن این کتاب سوق داد. او نوشته است: «من خودم را یک فعال حقوق زنان می‌دانستم، اما [در این بازجویی‌ها] به طور ناخواسته، یک مخالف سیاسی نیز شده بودم. این موضوع مرا با پرسش‌هایی درباره‌ی هویت نسل‌های مختلف فمینیست‌های ایرانی مواجه کرد. و حالا، من به عنوان یک فرزند انقلاب، یک دختر شهید، یک زن ایرانی-ایرلندی، یک کنشگر و یک دانشگاهی، در این تحقیق به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش‌ها هستم.»

 

روایت‌های زندان، فرصتی جدید برای بلند کردن ندای زنان

روجا فضائلی برای پاسخ به این پرسش‌ها، ابتدا به سراغ تاریخ جنبش زنان در ایران می‌رود و دست‌وپنجه نرم کردن‌های این جنبش با ساختار قدرت و مذهب و استقلال و وابستگی آن به نهادهای ملی و بین‌المللی را در بیش از یک قرن گذشته بررسی می‌کند.

او که به دنبال صدای جنبش زنان در انجمن‌ها، نشریات، کتاب‌ها، سایت‌ها و وبلاگ‌های‌ زنان است، «روایت‌های فعالان زن از زندان» را یک فرصت جدید دیگر برای شنیده شدن صدای زنان در عرصه‌ی عمومی می‌داند.

در دهه‌ی ۸۰ خورشیدی بسیاری از فعالان حقوق زنان که پس از بازداشت، به بند عمومی زندان فرستاده می‌شدند، شروع کردند به روایت مشاهداتشان از بند زنان و انتشار آنها در سایت‌ها و وبلاگ‌هایشان. فضائلی این روایت‌ها را آمیخته‌ای از امید و خسران درباره‌ی زندگی زنان زندانی‌ای می‌داند که تا پیش از این به ندرت درباره‌ی آن‌ها صحبت می‌شد.

او می‌گوید که فعالان زن در خلال این روایت‌ها، چهره‌ا‌‌‌ی انسانی از زنان زندانیِ متهم به قتل، دزدی، فحشا، و  قاچاق نشان داده‌اند. آن‌ها همچنین دلایل ارتکاب جرم از سوی این زنان را تحلیل کرده‌ و نشان داده‌اند که چطور این زن‌ها، قربانی خشونت، قوانین تبعیض‌آمیز، و فرهنگ مردسالار شده‌اند.

به نوشته‌ی او نسل جدیدی از فمینیست‌ها که همراه با کمپین یک میلیون امضا پا به عرصه گذاشتند، توانستند توجه عمومی را به واقعیت‌های زندگی روزمره‌ی زنان تحت تبعیض‌های جنسیتی جلب کنند و آنچه را تا کنون اتفاقاتی در عرصه‌ی خصوصی زندگی این زنان قلمداد می‌شد، عمومی کنند.

روایت‌های این فصل، بیانگر زندگی زنان زندانیِ عادی است که فعالان زن پس از آزادی آن‌ها روایت کرده‌اند.

 

نسخه‌ی ایرانیِ فمینیسم اسلامی: مبتنی بر اسلام سیاسی و متفاوت با تعاریف رایج

او در فصل دوم کتابش «معنا و هویت فمینیسمِ معاصر در ایران» را در میان روایت‌هایی از فعالان زن در ایران دنبال می‌کند.

این پژوهشگر، بر اساس ده‌ها مصاحبه‌ با طیف‌ گسترده‌ای از فمینیست‌های ایرانی، فعالیت‌ها و نوع نگاهِ فمینیست‌های ایرانی را در چهار گروه «فمینیست اسلامیِ دولتی»، «فمینیست اسلامیِ غیردولتی»، «فمینیست مسلمان» و «فمینیست سکولار» دسته‌بندی کرده است.

او در عین حال اضافه می‌کند که برخی از مصاحبه‌شوندگان با این دسته‌بندی‌ها مخالف بودند و آن‌ها را برچسب‌های مورد استفاده‌ی دانشگاهیان می‌دانستند که در حال حاضر بیشتر از هرچیز کاربردی سیاسی دارند. برخی نیز ترجیح می‌دادند با فاصله گرفتن از این دسته‌بندی‌ها، خود را فمینیست عملگرا یا نواندیش یا سوسیالیست بدانند.

فضائلی با اذعان به این‌که اصطلاح «فمینیسم»، یک واژه‌ی غربی است و گاه به عنوان یک مفهوم وارداتی در نظر گرفته می‌شود، می‌گوید که مفاهیم اساسی فمینیسم در ایران وجود داشته و آنچه یک ابداع تازه به شمار می‌رود، واژه‌ی «فمینیسم اسلامی» است. او همچنین استدلال می‌کند که نسخه‌ی ایرانی «فمینیسم اسلامی» در ایران، متفاوت با تعاریف دانشگاهی رایج و مبتنی بر اسلام سیاسی است.

به اعتقاد او، با وجود این‌که چنین دسته‌بندی‌هایی به تحلیل علمیِ یک جنبش اجتماعی پیچیده، کمک می‌کنند، اما جنبش فمینیستی نمی‌تواند و نباید محدود به این دسته‌بندی‌ها شود. چرا که خود این دسته‌بندی‌ها هم قطعی نیستند و می‌توانند با ظرفیتی که برای تغییر دارند و با وابستگی‌هایشان به یکدیگر، به طور متناوب همدیگر را تقویت یا خنثی کنند.

زندگی محبوبه عباسقلی‌زاده و خط سیری که او از یک زن مسلمان و انقلابی تا یک فمینیست مسلمان و بعدها فمینیست سکولار پیموده است، یکی از روایت‌های این بخش از کتاب روجا فضائلی است.

در سومین فصل این کتاب، فضائلی با بررسی قوانین خانواده در ایران و اسلام، بار اصلی تبعیض‌های جنسیتی که بر اساس شریعت تدوین شده‌اند را بر دوش تفاسیر مردانه از متون اسلامی می‌‌اندازد. او معتقد است متون قرآنی که متضمن برابری هستند، اغلب نادیده گرفته شده و ناشناخته می‌مانند و هنجارهای اجتماعی، سیاسی و قانونی بر پایه‌ی شیوه‌ها و امتیازات مردانه جای پای خود را محکم می‌کنند.

او در عین حال معتقد است که نقش زنان در جوامع اسلامی علاوه بر چگونگی تفسیر متون مذهبی به عواملی همچون معادلات قدرت در حوزه‌ی سیاست و اقتصاد و تأثیر آن‌ها در وضع قوانین نیز بستگی دارد.

 

 

اسلام و حقوق زنان: ناسازگار یا آشتی‌پذیر؟

«حقوق بشر، اسلام و کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان» موضوع آخرین فصل این کتاب است. در این فصل از یک‌سو تلاش‌ها برای پیوستن به این کنوانسیون و نتیجه‌ی آن بررسی شده و از سوی دیگر به رابطه و تطابق اسلام و حقوق بشر، پرداخته شده است.

فضائلی با استناد به پژوهش‌های پیشین به چهار شیوه‌‌ی برخورد در رابطه با اسلام و حقوق بشر اشاره کرده است: «روش سکولار» که پیروی کامل از اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و استاندارهای بین‌المللی را توصیه می‌کند. «روش ناسازگار» که شیوه‌ی عمل دولت‌های اسلامی و پژوهشگران محافظه‌کار مسلمان است و نظام بین‌المللی حقوق‌ بشر را ابزار هژمونیک غرب و شکل جدید از امپریالیسم غربی می‌داند. «روش آشتی‌گرایانه» که معتقد به سازگاری هنجارهای قوانین اسلامی با استاندارد‌های بین‌المللی حقوق بشری است و می‌گوید در هنگام برخورد کردنِ گوشه‌های تیز اسلام و حقوق بشر با یکدیگر، می‌توان دست به اصلاح قوانین اسلامی زد و آنها را با استاندارهای بین‌المللی سازگار کرد. و در نهایت، «روش تفسیری» که قائل به تفسیرپذیر بودن متون اسلامی جهت پاسخگویی آنها به نیازهای مدرن جوامع مسلمان است.

روجا فضائلی با تأکید بر تفاوت بین اسلام به عنوان یک عقیده‌ی شخصی و اسلام به عنوان یک نظام سیاسی، اجتماعی و حقوقی، می‌گوید که بحث درباره‌ی همبستگی بین قوانین اسلامی و حقوق ‌بشر بدون در نظر گرفتن منازعات قدرت ممکن نیست و پذیرش حقوق بشر و عضویت در کنوانسیون‌های بین‌المللی صرفاً به سازگاری یا ناسازگاری اسلام و حقوق بشر بستگی ندارد.

 

نتیجه‌گیری: یک گزارش شخصی

روجا فضائلی، نتیجه‌گیری کتابش را نیز همچون شروع آن، به تجربه‌‌های شخصی‌اش گره می‌زند.

او در این بخش، اتفاقات منجر به بازداشتش در سفر به ایران و روند بازجویی‌ها را روایت می‌کند و شرح می‌دهد که چطور در طی این روند به اهمیت تعاریف فمینیسم و هویت فمینیستی در جنبش زنان ایران بیشتر از پیش واقف شده است.

او در انتها از راه درازی می‌گوید که پیشِ روی فمینیست‌های ایرانی است و می‌نویسد: «در حالی که چند نسل از زنان ایرانی با روش‌های گوناگون در تلاش برای پیش‌برد حقوق زنان هستند، این کتاب تلاشی‌ست برای ترسیم نمای کلی جنبش زنان و همانند خودِ این جنبش، ناتمام است.»