تاریخ انتشار: 
1397/07/12

جنگ و صلح، زاویه‌ی مردم

شمیم دشتی

خبرآنلاین

در ساعت 12:50 روز 21 آبان سال 1390، انفجاری در احتمالاً یک زاغه‌‌‌ی مهمات سپاه پاسداران در حوالی ملارد در استان تهران، رخ داد. صدای این انفجار از غرب کرج تا شرق تهران شنیده شد و خساراتی جزئی از جمله شکسته شدن شیشه‌های برخی از ساختمان‌ها را به بار آورد. واکنش بسیاری از مردم کوچه و بازار تا قریب به ساعتی پس از شنیده شدن صدای مهیب انفجار در فضای عمومی «اشتیاق» بابت یک حمله‌ی نظامی به ایران بود. اگرچه درباره‌ی این واکنش و موضع، تحقیق میدانی درستی انجام نشده، اما بازتاب این برخوردها، و عکس‌العمل کنش‌گران مدنی، سیاسی و اجتماعی به این رفتارِ گروهی از شهروندان، هنوز در فضای مجازی وجود دارد. نکوهش سرسختانه‌ی مردمی که بابت احتمال وقوع جنگ خوشحال شده‌اند و ایشان را نادان، ناآگاه و عامّی خواندن، در نهایت منجر به حذف این رویکرد، به مثابه‌ی بخشی از نگاه موجودِ گروهی از مردم به مسئله‌ی «جنگ» شد.

کلمات، گاهی مفاهیمی بیشتر از معانیِ واژگانی به همراه دارند. تفاوت در کلماتی مانند «خانه» و «منزل»، مثالی ساده‌ است. جنگ نیز در بسیاری از زبان‌ها مفاهیم انضمامی سنگینی به همراه خود دارد. تاریخ، مناسبات اجتماعی، اقتصاد و باورهای فرهنگی کهن نزد هر مردمی، این مفاهیم را به طور تدریجی، بر دوش کلماتی مانند جنگ، عشق، خانه‌، وطن و نظایر آن گذارده‌اند.

تصاویر و پیش‌انگاره‌هایی که از جنگ وجود دارند، غالباً در جاهای دیگر حامل ارزش‌های متفاوتی هستند. صدای گلوله و تیراندازی هنوز بخشی از ضیافت‌های عروسی و مراسم تعزیه نزد برخی از فرهنگ‌ها از جمله در لرستان و خوزستان در ایران است. وحشت از صدای حرکت ریل تانک‌ها در خیابان، تلاش برای هشدار بابت تأثیر ویران‌گر موشک‌ها اغلب جایی در میان کارناوال‌های نظامی در جشن‌های ملی و میهنی ندارند. سربازانی که با سلاح‌هایی در دست برای مردم دست تکان می‌دهند، یا با غروری مثال‌زدنی در حین رژه پاهایشان را به زمین می‌کوبند، همان سربازانی هستند که پررنگ‌ترین تصاویر را در عکس‌هایی که از جنگ منتشر می‌شود، پس از بناهای مخروبه، به دست می‌دهند. ژنرال‌ها و سردارانی که تصمیم‌گیرندگان اصلی برای شلیک به جبهه مقابل و حتی غیرنظامیان بوده‌اند، اسامی خیابان‌ها، بزرگراه‌ها و بناهای یادبود را از آن خود کرده‌اند. با نمونه‌های زنده‌ی ایشان هم می‌شود عکس‌های یادگاری گرفت.

«جنگ» اگرچه اغلب مذموم خوانده می‌شود اما گویا عناصر بانی آن همواره به همان میزان نکوهیده نمی‌شوند. صد البته انتظار نکوهش دائمیِ بانیان جنگ از جانب آحاد مردم، اگرچه بجا، اما لزوماً عملی و حتی همیشه راهگشا نیست. ای بسا نفس پدیده‌ی جنگ در میان بخش‌هایی از جامعه چندان مذموم هم نباشد. نگاه همواره تحلیل‌گر، زاویه‌‌ای نیست که همگان در مواجهه با یکایک پدیده‌های سیاسی یا اجتماعی اتخاذ کنند.

همه‌ی آن‌چه از تیراندازی، صدای مهیب حرکتِ ریل تانک‌ها و رنگ لباس خاکیِ نظامیان مسلح برای مردمانی که از این تصاویر دور هستند، کابوس‌های وحشتناک می‌سازد، ویرانی‌ای است که جنگ همواره با خود به همراه دارد. اما جنگ تنها چهره‌ی شهر را به هم نمی‌ریزد. این تنها ریخته شدنِ خونِ انسان‌ها نیست که فاجعه به بار می‌آورد. ماندگارترین تأثیر جنگ بر روانِ انسان‌ها و مخدوش کردن تصویری است که انسان در میل به رعایت ارزش‌های بنیادین جامعه، سعی دارد از خود نشان دهد. آیا می‌توان مدعی شد هرچه به اسلوب‌های ارزشی یک جامعه و موقعیت اقتصادی/اجتماعی/ فرهنگی آن ضربه وارد کند، به اندازه‌ی جنگ مذموم است؟

جنگ مفهومی مجرد نیست اما بسیاری از مفاهیم انضمامیِ آن مانند ویرانی، مرگ و از هم گسیختگیِ اجتماعی نیز لزوماً فقط در حین جنگ یک جامعه را تهدید نمی‌کنند. آیا تلاش برای بررسی بسترهای دیگری که موجب فروپاشی اجتماعی هستند، می‌تواند مشروعیتی ضمنی برای جنگ‌طلبی قلمداد شود؟

 

CNN


گفتگو درباره‌ی جنگ، می‌تواند انبوهی از تصاویر و باورها را در ذهن انسان‌ برانگیزد، به قدری که ممکن است راه را بر گفتگوی انتقادی یا عقلانی ببندد.

اگرچه نگاه غالب کنشگرانی که امروز بر سر «جنگ‌افروزی» و «صلح‌طلبی» مجادله می‌کنند، در هر دو طیف، ماجرای صفر و صدی، و به تمامی بیانگر ایده‌ی «یا با من یا بر من» است، اما در نهایت نگاهِ هیچ‌کدام از طرفین دعوا دقیق، بنیادی و راه‌گشا نیست.

«تقلیل‌گرایی» شاید بهترین لفظ برای متهم کردن طرفین نزاع جنگ و صلح است. اتکا به چند تجربه‌ی محدود از جانب جنگ‌طلبان که ای بسا تقریباً هیچ‌کدام به نتیجه نرسیده‌اند، و اشاره به لزوم دخالت دولت‌ها در مواردی که عدم ورود ایشان موجب بروز فاجعه شده است، به طور خاص رواندا در گذشته و امروز در سوریه، و هم‌چنین تأکید بر عدم امکان اصلاح یا هرگونه تغییر و تحول در نظام‌های سیاسی، پررنگ‌ترین بخش استدلال مدافعان جنگ است. مخالفان جنگ نیز اغلب به روشی مشابه به همان موارد اشاره می‌کنند، همه چیز در طرف مقابل.

نگاه هر دو طرف از زاویه‌هایی درست می‌نماید. اما همواره با تقلیل جنگ به موقعیت دولت‌ها، یا محدود کردن آن به تغییر ساختارهای سیاسی، جانبِ مردم، خسران احتمالی پس از جنگ و بحران‌های فعلی جامعه‌ی در آستانه‌ی جنگ را مغفول باقی می‌گذارند.

شلیک چند موشک از جانب سپاه پاسداران و صدای انفجار مهیبی در بامداد سه‌شنبه نهم مهرماه، واکنشِ به تمامی متفاوتی را نسبت به واقعه‌ی 21 آبان سال 1390، انفجار ملارد، از جانب شهروندان ساکن منطقه برانگیخت. ایشان از صدای انفجار ترسیده‌اند. تجربه‌ی نه چندان دور زلزله‌ی سرپل‌ذهاب به علاوه‌ی نگرانی بابت "دیگری" شمرده شدن، در میانه‌ی جنگی که در هیچ‌یک از جبهه‌های آن نیستند، مردم کرمانشاه را پس از این صدای مهیب وحشت‌زده کرد و به شایعه‌ی موفق نبودن اصابت تمام موشک‌ها به هدف نیز دامن زد.

مادام که جامعه‌ی مدنی/روشنفکری/فعالان سیاسی، خود را به واسطه‌ی رویکردشان به جامعه، فرهنگ، اقتصاد، هویت ملی یا هر موضوع دیگری، از ساختار سیاسی، حذف‌شده می‌شمرند، و نگاه «عوام» در تهران یا کرمانشاه را مصادره به مطلوب می‌کنند، مناقشه به سر صلح‌طلبی و جنگ‌افروزی و این‌که کدام صدا، کدام کنش می‌تواند در خدمت کدام یک از طرفین دعوا باشد، بیش از آن‌که نزاعی بر سر "صلح" باشد به اختلافی خانوادگی بر سر منافع شباهت دارد.

عدم بررسی جنگ به مثابه‌ یک «مسئله» به این دور باطل دامن می‌زند. دقیق‌ترین نگاه جهت شناخت شرایط، فارغ از نقطه‌نظر به اصطلاح نخبگان، در گرو توصیف و تبیین شرایط اجتماعی عمومی است. یک جامعه با در نظر گرفتن شرایط موجود می‌تواند ابزارهای مختلفی را به عنوان روش یا راهبرد برگزیند. این شرایط در بسترهای مختلف متفاوت‌اند؛ بررسی وضعیت ارتش رهایی‌بخش ملی زاپاتیستا در کوهستان چیاپاس مکزیک، نبرد مسلحانه‌ی چریک‌های حزب کارگران کردستان در ترکیه و جریان‌های نزدیک به ایشان در شمال سوریه، مقایسه‌ی جریان‌های چریکی زیرزمینی در گذشته که امروز نیز مدافعان جدی دارد و حتی ارتش‌های رسمی دولتی مانند ارتش سرخ و نیروهای متفقین که در سال 1945موجبات پایان جنگ را به واسطه‌ی «جنگ» فراهم آوردند، از این دست هستند.

گزاره‌ی «جنگ به هرحال بد است» در برخی از موارد می‌تواند به اندازه‌‌ی «اقدام درست چیزی جز جنگ نیست» نامعتبر باشد. آن ارزشی که در این میانه مخدوش می‌شود بی‌گمان «صلح» و «سعادت» عمومی است. همان دو امری که جامعه راهبردهای درست و نادرست‌شان را با نیتِ به دست آوردن آن‌ها برمی‌گزینند.