پلوخیِ ۶۵ ساله محضری دلنشین دارد: آرام، وسیعالنظر، کمی شوخطبع، و کمادعاست؛ دقیقاً همان چیزی که از یک استاد تاریخ انتظار دارید و میخواهید. اما آخرین اثر او هیچ شباهتی به تاریخنگاریهای سنتی ندارد.
کرونین، که پژوهشگر کالج سنت آنتونی و هموند دپارتمان شرقشناسی در دانشگاه آکسفورد است، در کتاب جدید خود از دو روایت غالب در مطالعات مربوط به شرق میانه و ایرانشناسی فاصله میگیرد: نخست روایتی که مدرنیزاسیون را در این مناطق پروژهای تحمیلی و از بالا به پایین میبیند و دوم روایتی که مرزهای ملی را ظرفی طبیعی و بدیهی برای بررسی پدیدارهای اجتماعی میداند.
این مقاله به این وجه از اندیشهی طباطبایی میپردازد و در آن استدلال میشود که او اندیشمندی «ملی» گراست، اما نوعی از ملیگرایی فلسفی که مبتنی بر خوانش خاصی از تاریخ فرهنگی و سیاسی ایران، آن هم متأثر از هگل، فیلسوف تاریخگرای آلمانی، است. در این نوشتار با استناد به آثار طباطبایی نشان دادهام که آنچه او «تداوم ایرانزمین از نظر تاریخی و تاریخ اندیشه» میخواند، هستهی اصلی اندیشهی سیاسی ایرانشهری و «ملی»گرایی طباطبایی را تشکیل میدهد.
در سالهای اخیر، بازنویسی تاریخ سرمایهداری و تشریح نحوهی شکلگیری اقتصاد مدرن، از منظر ارتباط آن با نژادپرستی، بردهداری، و استثمار سیاهپوستان مورد توجه جدی قرار گرفته است. این مقاله، با معرفی چهار کتاب مهم در این زمینه، تحلیلهای مطرح در این آثار را مورد ارزیابی انتقادی قرار میدهد.
نظریههای توطئه از دوران مشروطه در تاریخنگاری ایرانی رواج داشته و بسیاری از مورخین برجسته از همین دریچه به وقایع تاریخی نگریستهاند و در نتیجه تصورات ایرانیان از واقعیت، تا حد زیادی با توطئهباوری عجین شده است. این مقاله به کاوش در روایتهای تاریخیِ گروههای مختلف پرداخته و شیوع این پارادایم را در میان ایرانیان تبیین میکند.