یادی از هرانت دینک روزنامهنگار برجستهی ارمنیتبار که از مهمترین منادیان آشتی ترکها و ارمنیهای ترکیه بود، و حدود ۱۷ سال پیش به دست یک نوجوان ناسیونالیست تندرو در استانبول کشته شد.
تئاتر در ایران همچون دیگر عرصهها مدتها در انحصار مردان بود، و مردانِ زنپوش به جای زنان در تعزیه و نمایش بازی میکردند. حضور زنان در سالنهای تئاتر و تماشاخانهها، خواه بهعنوان بازیگر و خواه در جایگاه تماشاگر، ممنوع بود.
اسپرینگ به ما نشان میدهد که چطور فناوری دنیایی را ایجاد کرده است که در آن، به قول جاناتان سوئیفت، «دروغ پرواز میکند، و حقیقت لنگانلنگان از پیِ آن میرود».
اگر بخواهیم سخن بعضی از صاحبنظران را بپذیریم، باید بگوییم به علت چرخهی فوقالعاده ناخوشایند اخبارِ روزانه که ذخایر همدلیِ ما را تهی میکند، اکنون در میانهی بحران همدردی هستیم.
سرگی مدودف، متخصص دوران پساشوروی، در گفتوگو با روزنامهی فرانسویِ «لوموند» به ما یادآوری میکند که «روسیه قدرتی جنگاور و پلیسی است که در طول قرنها نه تنها با همسایگان بلکه با ملتِ خود نیز همیشه در جنگ بوده است». گرایشی که تحت فرماندهیِ پوتین با حمله به اوکراین تشدید شده است.
خدمات فرهنگی علیاصغر حکمت به غیر از تألیف و ترجمه، دانشگاه تهران، موزهی ایران باستان، کتابخانه ملی، ورزشگاه امجدیه و تأسیس مدارس متعدد در سراسر کشور است.
کتاب «ایرانیان چه میخواهند؟ زن، زندگی، آزادی» نوشتهی آرش عزیزی، که در دیماه ۱۴۰۲ به بازار آمد، یکی از اولین کتابهایی است که بهنحوی جامع به خیزش زن، زندگی، آزادی پرداخته است.
«خانهی آبی» محل زندگی فریدا کالو و همسرش دیهگو ریورا در مکزیکوسیتی بود که امروز به عنوان موزهی فریدا شناخته میشود و ماهانه ۲۵ هزار علاقهمند را به خود جلب میکند. سپهر عاطفی در این گزارش به این مکان و زندگی پر فراز و نشیب فریدا و رابطهی او با دیهگو ریورا که خود نیز نقاش برجستهای بود، پرداخته است.
پادکستِ «چهل خوانندهی زن ایرانی زیر چهل سال» مجموعهایست با پژوهش و نویسندگی امید احسانی و روایت شبنم طلوعی دربارهی تعدادی از خوانندگان زن ایرانی که در دو دههی اخیر مطرح شدند. خوانندگانی که یا همچنان داخل ایرانند و یا فعالیتشان را از داخل ایران آغاز کردهاند.
«بنای عظیم خاطره» شمارهی ویژهی پادکست محبوب «غذایای ایرانی» برای نوروز ۱۴۰۳ است. فهیمه خضر حیدری در این قسمت از «غذایای ایرانی» از یادها و خاطرههایی میگوید که با طعم و بو و مزهها از بشقاب غذای ما سر برمیآورند.
در این پادکست شبنم طلوعی با مری آپیک، بازیگر، رقصنده، کارگردان و تهیهکننده، در مورد زندگیِ حرفهای او از کودکی تا امروز، و سالهای مهاجرت گفتوگو کرده است.
طالب را پیش چشمانم دیدم. ریش و دستار و قیافهاش را دیدم. تفنگش را دیدم. یک نفر نبود. دو نفر نبودند. یک گروه بودند. در جاده، در کوچه، عربدهکشان از عقب دختران میدویدند.
همهی وکلا، سیاستمداران و تاریخنگارانِ اروپایی و آمریکایی محاکمهی رهبرانِ آلمانِ نازی در نورنبرگ پس از پایان جنگ جهانیِ دوم را به یاد میآورند. اما فقط عدهی کمی محاکمهی رهبران ژاپن در دادگاه بینالمللیِ توکیو را به یاد دارند.
ماجرا اما برای من در یک روز پاییزی شروع شد. آبان ۱۳۹۱ پوران گلفام، همسر فرهاد، در مستند جمعههای فرهاد گفت که وقتی در آخرین روز اداریِ اسفند ۱۳۷۷ اجرای نوروزی فرهاد را لغو کردند فرهاد بسیار ناراحت شد. تأکید گلفام بر اینکه فرهاد هیچوقت آنقدری از مسائل اینگونهای ناراحت نمیشد در پس ذهنم ماند.
سال پیش، دوستی از اهالی مطبوعات زنگ زد و از من خواست که چیزی دربارهی آقای گلستان بنویسم. گفتم به چه مناسبت؟ گفت امسال صدمین سال تولد اوست. این یادآوری مرا دوباره به یاد گفتگوی سالها پیش انداخت. به سراغش رفتم و آن را از آرشیو بیرون آوردم و تنظیم کردم که به مناسبت صدمین سال او منتشر کنم.
دین، مخصوصاً در زمینهی ایران بعد از انقلاب ۱۳۵۷، موضوعی جنجالبرانگیز و حساس بوده است؛ از سویی با تمام رنجها و تاریکیهایی که به بار آورده و از سوی دیگر با تمام امید و نیرویی که عرضه کرده است. این مجموعه تلاش میکند تا نگاهی اجمالی به موضوع «دین در دنیای معاصر» داشته باشد و در این راستا، ضمن اشاره به برخی از نگاههای نظری، به بررسی تفاوت آرای جوامع دینی مختلف در رابطه با تجربهی فعلیشان و همینطور نسبت بهینهی حضورشان در عرصهی عمومی بپردازد.
جامعهی رنگینکمانی و متکثر ایرانی در برابر دیدگان ماست؛ از افراد و گرایشهای بهشدت دینی تا افراد و گرایشهای بهشدت ضددینی. موضوع مهم، پیداکردن راهی برای همزیستی مسالمتآمیز جمعی است؛ راههایی همچون پذیرش تکثر، گفتوگو، تسامح، جدایی دین و دولت و روش حل اختلاف مانند دموکراسی و صندوق آرا و به رأی و رقابت قرار دادن برنامهها و نه عقاید.
در این دفتر، مروری به مسئلهی مهاجران در ایران داشتهایم و بخشی کوتاه از تجربهی آنها را نیز مرور کردهایم. اقلیتی که «دیگری» و «بیگانه» تصور شده و خصوصاً در چهار دههی اخیر، امکانِ پذیرش در جامعهی ایران و حتی گاه برخورداری از حقوق اولیهی خود را نیز نداشته است.
تضاد میان «طبیعت» و «فرهنگ» به دلایل بسیار مسئلهبرانگیز است، اما بهندرت دربارهی یکی از این دلایل بحث میکنیم. دوگانگیِ «طبیعت در تقابل با فرهنگ» حوزهی کاملی را از قلم میاندازد که بهدرستی به هیچیک تعلق ندارد: دنیای زباله.
در قبرس ۵۸ درصد و در یونان ۴۲ درصد، در مجارستان ۴۸ درصد و در بلغارستان ۴۲ درصد از مردم معتقدند که درمان سرطان وجود دارد اما شرکتهای بزرگ دارویی آن را مخفی نگاه میدارند. بیش از نصف شهروندان قبرس، بلغارستان و رومانی معتقدند که ویروس کووید برای محدود کردن آزادی ما در آزمایشگاهها ساخته شده است.
پارلمان بریتانیا نوعی مجمع شهروندی بهنامِ «مجمع اقلیمی بریتانیا» متشکل از ۱۰۸ شهروند را ایجاد کرد. اعضای این مجمع چند هفتهی متوالی در تعطیلات آخر هفته دور یکدیگر جمع شدند و دربارهی اقلیمشناسی، تأثیرات اقلیمی و اقدامات اقلیمی آموزش دیدند؛ با کارشناسان و یکدیگر بحث و گفتوگو کردند؛ و سپس دربارهی توصیهها رأی دادند. یافتههای این مجمع عبارت است از مجموعهای منسجم و فراگیر از پیشنهادها برای مقابله با وضعیت اضطراریِ اقلیمی. این پیشنهادها ثمرهی نوع متفاوتی از سازماندهیِ دموکراتیک است.
علاقهی توکویل به نهادهای آمریکایی بازتاب چیزی بیش از کنجکاوی بود: در موطن او، فرانسه، انقلابی که با آرمانهای والای مشابهی دربارهی برابری و دموکراسی آغاز شده بود پایان تلخی داشت. در موجی از خشونت که پس از رویدادهای سرنوشتساز سال 1789 به راه افتاد، چیزی نمانده بود که والدین توکویل با گیوتین اعدام شوند. برعکس، دموکراسیِ آمریکایی کارآمد بود ــ و توکویل میخواست علتش را بفهمد.
تکلیف شهروندان با مشارکت سیاسی در دموکراسیهای ریشهدار و استبدادهای سنتی تقریبا روشن است: در دستهی اول مُقدِّرات ملی عمدتا به وسیلهی نهادهای نمایندگی تعیین میشوند و در گروه دوم هیچ امکانی برای گردش قدرت از طریق خواست عمومی وجود ندارد. اما موضوع برای شهروندان نظامهای سیاسی ترکیبی، موسوم به نظامهای هیبریدی، پیچیدهتر است: نظامهایی اقتدارگرا که ظواهری از مردمسالاری را به نمایش میگذارند. مشارکت سیاسی در چنین ساختاری چه ویژگیهایی دارد؟ حاکمان اقتدارگرا با چه انگیزهای به نهادهای دموکراتیک مجال حضور میدهند؟ با چه محاسباتی حاضر به برگزاری انتخابات میشوند؟ چارهی نیروهای دموکراسیخواه در چنین نظامهایی چیست؟ آیا تعقیب سیاست بهبودخواهی حداقلی و گامبهگام در چارچوب انتخابات جواب میدهد؟ این مبحث به تجربههای جهانی و پژوهشهای مختلف دربارهی شیوههای سیاستورزی در نظامهای اقتدارگرای انتخاباتی میپردازد.
مجموعه مقالات این مبحث را در اینجا میتوانید دریافت کنید.
انتخابات میتواند اطلاعات زیادی از فضای اجتماعی و ذائقه مردم در اختیار حاکم اقتدارگرا قرار دهد. حکومت با رصد کردن کارزارهای انتخاباتی، میزان مشارکت مردم و نتایج رأیگیری، پایگاه حامیان و مخالفان خود را شناسایی میکند و میزان گستردگی و وفاداری حامیان خود را محک میزند.
اگرچه رقابت در انتخاباتهای اقتدارگرا غالبا منصفانه نیست، اما نمایشی خواندن آنها هم با واقعیت انطباق ندارد. نفس برگزاری انتخابات تاثیری تدریجی بر کیفیت ادوار آتی انتخابات دارد. رقابت منظم موجب می شود که حاکم به درجاتی از پاسخگویی میل پیدا کند
هر دیکتاتور «دوستانی وفادار» دارد. این دوستان همان کسانی هستند که تصمیم میگیرند بهجای تلاش برای ساخت ائتلافهای مخالف حکومت، با دیکتاتور همکاری کنند و در قدرت سهمی بگیرند. اگر دیکتاتورها نتوانند به دوستانشان وفادار بمانند، حکومتشان در معرض خطر قرار میگیرد.
دادههای تاریخی در فاصلهی سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۹۹ نشان میدهند که امکان برکناری دیکتاتورها از طریق کودتا یا شورش در حکومتهای فاقد حزب و مجلس سه برابر بیشتر است.
انتخابات میتواند اطلاعات زیادی از فضای اجتماعی و ذائقه مردم در اختیار حاکم اقتدارگرا قرار دهد. حکومت با رصد کردن کارزارهای انتخاباتی، میزان مشارکت مردم و نتایج رأیگیری، پایگاه حامیان و مخالفان خود را شناسایی میکند و میزان گستردگی و وفاداری حامیان خود را محک میزند.
از بین ۳۰۳ رهبر اقتدارگرای برکنارشده در فاصلهی سالهای ۱۹۴۵ تا ۲۰۰۲، ۳۲ تن با خیزش مردمی از قدرت برکنار شدهاند؛ ۳۰ نفر در برابر فشار عمومی برای برقراری دموکراسی داوطلبانه از قدرت کنارهگیری کردهاند؛ و ۲۰ نفر هم ترور شدهاند. اما بیش از دوسوم رهبران توسط افرادی در داخل حکومت کنار گذاشته شدهاند.
اغراق نیست اگر ایجاد ساختارهای ائتلافساز را مهمترین تصمیم حاکم اقتدارگرا برای تضمین بقای حکومتش بدانیم. انتخاب الگو و ساختار نهادهای مذکور تصمیمی حساس برای حاکمان اقتدارگرا است. آنها باید به برآورد صحیحی از میزان تهدیدات برسند تا دست به نهادسازی بزنند
شفافیت در نظام اقتدارگرا لزوماً به پاسخگویی بیشتر نمایندگان به رأیدهندگان منجر نمیشود و حتی ممکن است روند اقتدارگرایی را تقویت کند. این هم نمونهی دیگری است از روالهایی که در زمینهی دموکراتیک و غیردموکراتیک به نتایج کاملاً متفاوتی میانجامند
انتخابات در نظامهای اقتدارگرا تأثیر یکسانی بر عمر نظام ندارد. انتخابات گاهی باعث تثبیت نظام استبدادی میشود و گاهی موجب تضعیف آن؛ گاهی زینتی است مانند سوریه و کرهی شمالی، و گاهی تأثیرات محسوسی دارد، مانند دورههایی در ایران و مصر.
زمانی کودتای نظامی اصلیترین دشمن دموکراسی بود، اما امروزه دموکراسیها بیشتر دچار زوال تدریجی میشوند؛ خشونت زوال شاید کمتر باشد، اما بحرانهای برآمده از آن سادهتر نیستند.
بالارفتن سطح آموزش مردم الزاماً کمکی به پیشرفت دموکراسی و پایاندادن به اقتدارگرایی نمیکند. بسیاری از کشورها اتفاقاً با اتکاء به نیروی کار تحصیلکرده توسعه مییابند و به موفقیتهای مختلفی دست پیدا میکنند، اما الزاما از شر حاکمان اقتدارگرا خلاص نمیشوند
بعضی کشورها در گذار به دموکراسی در تثبیت حکومتی دموکراتیک عاجز ماندند و برخی دیگر ظرفیت لازم برای استقرار اقتدارگرایی تمامعیار را نداشتند. در هر دو حالت، نظامهای هیبریدی پدیدار شدند که در یک وضعیت خاکستری در میانهی اقتدارگرایی و مردمسالاری به ثبات رسیدند
نظامهای هیبریدی وضعیتی در میانهی اقتدارگرایی و دموکراسی دارند، اما ماجرای آنها به کنار هم قرارگرفتن نهادهای متعارض ختم نمیشود؛ بافت نامتجانس این نظامها باعث کارکرد متفاوت نهادها در آنها میشود که با آنچه در نظامهای دموکراتیک و اقتدارگرا سراغ داریم همخوانی ندارد.