تجربهی یوگسلاوی بحرانی در دههی ۱۹۹۰ نشان میدهد که مرز میان زندگی عادی و پاکسازی قومی بسیار باریک است. اما چگونه میتوان در مقابل ناسیونالیسم افراطی، بهویژه در یک جامعهی بحرانی ایستادگی کرد؟ فضای سیاسی یک جامعهی استبدادزده را چگونه میتوان باز کرد و در عین حال مجال کمتری برای نیروهای تندرو مهیا شود؟
از میان تمام پنجرههایی که میشد از آنها به زندگی و شخصیت عبدالبهاء نگاه کرد، انتخاب ما برای این کتاب، تمرکز بر اندیشهها و دیدگاههای اجتماعی عبدالبهاء و کوششهای عملی او برای تحول جهان اطرافش بوده است؛ اندیشهها و اقداماتی که هرچند در بسترهای گوناگون زمانی، جغرافیایی و فرهنگی جلوههایی متنوع داشتند اما اساسشان همواره باوری قاطع و خللناپذیر به یگانگی نوع انسان بود.
خراسان از نخستین روزهای ظهور آیین بهائی از پایگاههای مهم آن در ایران بوده و شاید بتوان گفت که بزرگترین جمعیت بهائیان را در شهرها و قصبهها و دهات خود داشته است. کتاب «تاریخ دیانت بهائی در خراسان» با عکسها و فهرستهای متعدد، داستان زنان و مردانی است که از اواسط قرن نوزدهم با گسستن از بندهای سنّت و شریعت به هویتی نو روی آوردند و همواره با شدیدترین مخالفتها از سوی روحانیون روبهرو بودند.
هنگامی که برای نخستین بار در بهار ۱۳۶۱ حکومت اسلامی کارزار تازهای را در رسانههایش به راه انداخت تا در آن با پخش «اعترافها» و خودزنیهای دگراندیشان و دگرباوران، ظلمت فقاهتیاش را بگستراند، یکباره به یاد محاکمات مسکو در پایان دههی ۱۹۳۰ افتادم. نمیشد این نمایشهای تلویزیونی را دید و به یاد محاکمات مسکو نیفتاد، محاکماتی که حاصل و عامل ایجاد دورانی دهشتبار در تاریخ شوروی بود که از آن با نام دوران تصفیههای خونین استالینی یاد میشود.
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، برخی از شرقشناسان نامدار بریتانیایی، روسی، فرانسوی و آلمانی به مطالعهی آیینهای بابی و بهائی روی آوردند. مهمترینِ آنان ادوارد جی. براون، پژوهشگر بریتانیایی، بود که ترجمهها و مقالات پرشمارش بر مطالعات بعدی در دنیای انگلیسیزبان در باب الهیات و تاریخِ این دو دین تأثیری ماندگار بر جای نهاد.
در این اثرِ که برای نخستین بار به زبان آلمانی ترجمه و در سال ۱۳۹۷ چاپ شد، هانا آرنت تحول تاریخی مفهوم آزادی را پی میگیرد: آزادی چیست؟ برای ما چه معنایی دارد؟ آیا اصولاً ما از آزادی برخورداریم؟ اگر آری، چه کسی این آزادی را به ما داده است؟ اگر اختیار آزاد بودن را داریم، آیا میتوان آن آزادی را دوباره از ما پس گرفت؟ پدیدهی اجتماعی انقلاب چه ارتباطی با آزادی دارد؟