چنانکه عبدالفتاح سلطانی، وکیل سرشناس مدافع حقوق بشر، در مقدمهی کتاب علیه اعدام نوشته است: «سخنگفتن از مجازات اعدام ــ بهویژه در جوامعی چون ایران ــ امری بس دشوار است. این دشواری زمانی چند برابر میشود که پژوهشگری بخواهد بیهودگیِ این مجازات و غیرانسانیبودن آن را اثبات کند.»
«همهی کاری که باید بکنی، این است که یک جملهی درست بنویسی. درستترین جملهای را که میدانی، بنویس.» سالها قبل ارنست همینگوی، یکی از مهمترین نویسندگان قرن بیستم، وقتی نویسندهی جوان تازهکاری در پاریس دههی ۱۹۲۰ بود و دچار یکی از آن برزخهایی شده بود که انگار قلم در آن خشکیده، این جمله را نوشت.
میگفتند مخالفان نظام و مدعیان آزادی فتنهگرند. میگفتند آنها که خواهان کرامت و برابری هستند، در واقع شورش و اغتشاش را ترویج میکنند و در پی غارت شهروندان محترم و آزار اهل دین و ایمان هستند. میگفتند حرفهایشان توهینآمیز است و احساسات را جریحهدار میکند. میگفتند جامعه را تحریک میکنند و مقصرند اگر خشونت رخ دهد و جنگی درگیرد.
موضوع این کتاب، دوراندیشی است: این ایده که یکی از اولویتهای اخلاقیِ اصلیِ زمانهی ما بر جای نهادن تأثیری مثبت بر آیندهی بلندمدت است. دوراندیشی یعنی جدی گرفتن عظمت آینده، و اهمیت نقش خودمان در شکل دادن به آن. این کتاب حاصل بیش از یک دهه کارِ تماموقت است، که تقریباً دو سال از آن صرف راستیآزماییِ دادهها شده است.
آزادی بیان مهم است چون بدون آن مشارکت دموکراتیک اصیل شهروندان در جامعهشان ناممکن است و نیز مهم است چون بدون آن شهروندان قادر نخواهند بود بهصورت خودآیین و مستقل ارزشهای خود را در زندگی انتخاب کنند و بر اساس آن، حیات خویش را به پیش برند.
کتاب مورد بحث، یادنامهای است از زندگی النور مارکس، رزا لوکزامبورگ، اما گلدمن و هانا آرنت؛ چهار زن پرآوازه در عالیترین سطوح اندیشه و فعال در جنبشهای ترقیخواهانهی قرون نوزدهم و بیستم اروپا.