آئین بهائی – جامعه، سیاست

110 آیین بهائی جامعهوسیاست و تجددی در ساحت مدنیت روحانی نبودند. بلکه ‌ خود مدعی هیچ نوآوری ‌ دین رسته خودبه ماندگی برای همیشه ‌ بیشتر درصدد تدارک اسبابی بودند که آن مدنیت را به عنوان مظهر عقب بالکل پشت سر بگذارند. با آنکه یک قرن پیش از آن فیلسوف مسیحی، هگل،کتاب مهمِ خود، ایکه به ‌ ) آلمانی با وسعت معانی Geist ، را بر محورکلمۀ روح وگایستِ ( پدیدارشناسی روح های ‌ در نخستین دهه ۱۹ آن بخشیده بود نگاشت بر اثر نفوذ کمونیسم و پوزیتیویسم در قرن قرن بیستم دیگر حتی استعمالکلمۀ روح نیز محل تردید بود. فیلسوف بزرگ زمانه، هایدگر در دهد که باید از بعضی از الفاظ برحذر بود ‌ هشدار می ۱۹۲۷ ، در هستی و زمان ترین اثرش، ‌ مهم کند که تراکل نیز همین را توصیه ‌ و یکی از اینکلمات «روح» است. حتی در جایی اشاره می کند. پس روح زمانه اجتناب از این لفظ و معنای آن بود. هرچند ژاک دریدا به خوبی نشان ‌ می دهد که او این فرمان اجتناب خود را نادیدهگرفته،گاه و بیگاه از این لفظ در آثارش استفاده ‌ می ای از مدنیت روحانی و نه صرفاً معنوی سخن ‌ کرده است. به هر روی، عبدالبهاء در چنین زمانه خوانی به توفیقی ‌ گفت و این چیزی جز نبرد با زمانه و روح آن نبود. او به رغم این مخالف ‌ می دست یافتکه دیگر ایرانیان همسو با مدنیت جسمانی پاریس به آن دست نیافتند. مدنیت جسمانی به باری، همۀ شورانگیزی پاریس ناشی از مواجهۀ با امر نو در ساحت بود، نه بیشتر. از نظر عبدالبهاء آشکارا چیزی کم بود که به قدرت و جلوۀ مثابه تمام مدنیت شد. او از کاستی، از آن رو که کاستی است، ‌ تمامِ مظاهر تمدن جدید اینکاستی پوشانده می بندی بسیار سادۀ قدیمی که مورد قبول عقل ‌ گوید. بلکه به یک تقسیم ‌ به صراحت سخن نمی سلیم اروپاییان نیز بود رو آورد. تقسیم زندگی به دو وجه جسمانی و روحانی. درحقیقت، این گوید، آن هم در ‌ وهوایی از ایدۀ «تجدد روحانی» سخن می ‌ عبدالبهاء است که در چنین حال شد و محل اعتنای هنرمندان و نویسندگان ‌ قالبگشایش یک «عالم». او از آنچه بود و دیده نمی گوید؛ از باز شدن «ابواب ‌ های خود در آن عصر نبود سخن می ‌ و دانشمندان در خلاقیت هاییکه ‌ گوید، امکانات وگشودگی ‌ ملکوت» و درهای شهر و عالمی جدید در همین عالم می شود و باید به چشم عقل و چشم درون، دید، و از همانجا دید که ‌ به چشم ظاهری دیده نمی توان دید. چه، نقص و ناتمامی اماره و قرینۀ تمامیت است. این ‌ ناتمامی مدنیت جسمانی را می ایدۀ تمامیت و کمال استکه پیشاپیش بر نقص سیطره دارد و همواره با توجه به آن چیزی ای باز شده است و ‌ گشوده ‌ ناقص است. «ابواب ملکوت» و امکانات جدیدی در ساحت تازه حال از ‌ اروپاییان مسیحی کاملاً با این الفاظ و شباهتش با تعبیرات مسیح آشنا بودند. درعین آنجا که اعتقاد آنها بر آن استکه ملکوت در آسمان است تعبیر باز شدن ابواب ملکوت در

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2