آئین بهائی – جامعه، سیاست

111 آیین بهائی جامعهوسیاست همین جهان مثل برداشته شدن سقف آسمانِ ما و ادامه پیدا کردن زمین در آسمان در پیش شود. «فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم». این وسعت یافتنِ ‌ چشمِ آنها مجسم می سابقه به روی فاعل انسانی ‌ عمودیِ جهان، اعتلا و ارتقای آن، اینگشودگی جهان به طرزی بی های موعود دادنکه در آن بیش از هر چیز به او نوید داده ‌ ــ به جای نوید رفتن او را به سرزمین های نادیده مطلوب برساند ــ دعوتِ به فراز رفتنِ بینش او و ‌ مکان خود را به بدن شود تا ‌ می ها در مکان ‌ دیدن گسترۀ جهانی است خودپدیدارشده، جهانی که در آن از اصل تزاحم انسان محدود خبری نیست، به رغم آنکه باز ناگزیر از آنند که در همان مکان محدود زندگی کنند، اما بدون اینکه این همان «محدودِ» پیشین باشد، بلکه این از نو زیستنی در آنجا خواهد بود. آن فراخوانی است برای حل مشکلات اینجا و اکنون، با وسعت نظری برآمده از مشاهدۀ باز شدن «ابواب ملکوت»، و بالطبع این درست در نقطۀ مقابلِ بسته شدن درهای جهان حقیقت مطابق ایکه در ‌ است. عقیده ۲۱ اعتقاد صاحبان عقاید قدیمه و تصورات متصلب زمانۀ ما در قرن زوران و نتیجتاً فراهمکردن اسباب تدین مصنوعی وکاذب، ‌ ها و بی ‌ قالبِ تحمیل خود به اقلیت شود، آن هم با راضی شدن به دیدنِ انصراف صوریِ ‌ گر می ‌ به جای تدین حقیقی آنان جلوه شان به مصلحت روزگار. هیچ منطق دیگری این مسخ شدن ‌ جزیی آنها در انجام مراسم دینی دهد که نهادهاییکه در بدو تأسیس برای نفی هر آنچه پوشالی و ‌ جوهرۀ ادیان را توضیح نمی وارونه زدن راضی ‌ کاذب است بنیاد گذاشته شده در زمانۀ انحطاط به این حداقل و به خود نعل شد/ ‌ شوند. تو گویی چنانکه ایرج میرزا به مناسبت دیگریگفت: «درهای بهشت بسته می ‌ می جهنمیدند»، به راستی امکانات رستگاری انسان در حال فروکشکردن است. ‌ مردم همه می دهد، نه باز شده، که در حال بسته ‌ از آنجا که درهای بهشت، برخلاف نویدیکه عبدالبهاء می شدن است پس به هر ترفندی باید شما ای کافرکیشان و دگراندیشان به تغییر مرام خود تن اید! چون ما ضامن بهشت و دوزخ شمائیم! قبول ‌ کم وانمودکنید که چنینکرده ‌ دهید یا دست جا. ‌ مسئولیتی سنگین و بی نوید باز شدن «ابواب ملکوت» را در مدنیت جسمانی به انسان مدرن دادن او را به ای استکه بشر کنونی به حسب پیشه و ‌ توهم خواندن نبوده و نیست. جلب توجه او به نقطه تواند با آن بیگانه باشد. زیرا او پدیدآورنده است و همان طور که هایدگر اشاره ‌ مهارتش نمی کرده است، از آن رو که پدیدآوردن یعنی، «چیزی را که حتی نیست در هستی مستقر کردن» ) پس ذاتِ هنرِ چنین انسانی و مباهاتش ارتباط یافتن او با آنچه دیده ۱۰۶ ، ص ۱ ، ج نیچه ( بود. عبدالبهاء به این مهارت بشر ‌ شود یا «حتی نیست»، است وگرنه کارش آفریدن نمی ‌ نمی

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2