آئین بهائی – جامعه، سیاست

115 آیین بهائی جامعهوسیاست ) و نیز تأکید داشتکه نباید ۲۳۰ ، ص ۱ ، انتشارات زوار، ج سیر حکمت در اروپا فروغی، مطالب و دستورهای نیکو و صحیح را «با مطالب پر ضرر یا حشو و زائد آمیخته»کرد چنانکه « جدا کردن مفید آنها از مضر به همان دشواری» باشد «که کسی بخواهد از یک پارچه سنگ مرمر ناهموار پیکر الهۀ مینروا بسازد». یا این قاعده دکارت در آنکتاب «دوم آنکه هر یک از ایکه برای تسهیل حل آن لازم است ‌ توانم و تا اندازه ‌ آورم تا می ‌ مشکلاتی را که به مطالعه می تقسیم به اجزا نمایم.» عبدالبهاء گفتار در روش را نخوانده بود و تحصیلاتش اصولاً محدود ها را ‌ ای در ایران بود، اما به این روشکه از قضا پاریسی ‌ خانه ‌ به یک یا دو سال دروس مکتب کرد- مثلا «محبت نور ‌ کرد. پس سخن را از حقایق بدیهی آغاز می ‌ با آن آشنایی بود عمل می (همان) «ای جمع محترم آتش را لزوم ذاتی ۲۹ است در هر خانه بتابد.» یا در خطابۀ ص سوختن است و قوۀ برقیه را لزوم ذاتی افروختن. . .» تا بگوید تغییر، لزوم ذاتیِ عالم امکان است و از مظاهر این تغییر بروز انحطاط و انهدام اساس ادیان در اخلاق و نورانیتِ آنها پس های مهم ‌ بندی ‌ کرد. از جمله تقسیم ‌ از اعتلای آنهاست. او موضوع بحث را به اجزا تقسیم می ای استکه در تعالیم اجتماعی بهائیکرد، با آنکه در آن زمان روش اهل دانش ‌ بندی ‌ او تقسیم ها نبود؛ و بالطبع خود او در این زمینه آموزشی ندیده بود. او تقسیم ‌ در شرق اعمال این روش کرد بدون اینکه پس و پیشی اجزا برایش اهمیتی داشته باشد و چه بسا هر بار آنها را جابجا ‌ می افزود و تعلیم ‌ گفتگاه موردی دیگر را بر آنها می ‌ تعلیم سخن می ۱۲ کرد. با آنکه همواره از ‌ می های او بسته نبود. نتیجه همان دلخواه فیلسوف بزرگ ‌ بندی ‌ کرد. تقسیم ‌ دیگری را حذف می ‌ فرانسوی «وضوح و روشنی»، و حتی افزون بر آن «بلندی» وکوشش برای باز کردن بند از دست ها بود. این گونه او از آنچه واضح است و نیز معنایی بلند را شامل است پرتوی ‌ و پای ذهن هایی بود ‌ اش و در قالب ‌ پراکنیِ او بر حسب مستمعان اروپایی ‌ افکند. ایده ‌ بر قلوب و افکار می افروزند و بالطبع ‌ بخش آتش ‌ اند و بلند و رهایی ‌ که آنها را به آن أنس بود.کلمات آنجاکه روشن گیرند. ‌ شوند و آنگاه در دیگران می ‌ سوزانند و ناپدید می ‌ شورانگیز، آنها نخست خود را می افکنند و درگیری مستمع را با ‌ ها از دل خود، نوری بر مادۀ کلمه یعنی لفظ آن می ‌ این ویژگی نشست درگیری با ظاهر الفاظ نداشت، ‌ کنند. کسی که پای سخنرانی او می ‌ آن هرچه کمتر می کرد که باید ‌ کرد. احساس نمی ‌ شد، احساس سبکی و شور می ‌ راست به سمت معنا هدایت می آمد. ‌ دید. پیش می ‌ با این حقایق بدیهی مخالفتکند، باری بر دوش روح خود نمی بندی، تشخیص دادن «امر اجتماعی» در آثار بهائی و خلط ‌ اما لازمۀ اینکار، کارِ تقسیم حال اِشراف بر این اصول و توانایی ‌ نکردن آن با الهیات و اصول اعتقادی و فلسفی و درعین

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2