آئین بهائی – جامعه، سیاست
120 آیین بهائی جامعهوسیاست اتهام به سوی انسان نشانه رفته باشد. هیچ سرزنشی در کار نیست. تأسی به آب و روانی آن، شود. ترین چیزها وکارها خواسته می ساده و سخن آخر آنکه اگر بخواهیم عبدالبهاء را مثال و نمونۀ یک ایرانیِ فرهیخته بگیریم به توانست این معنا که وقتی انسانِ اروپایی، یک پاریسیِ، در پای بحث و سخنرانی او نشسته می بقیه ایرانیان را نیز کمابیش از همین نمونه بداند و قیاسِ از او گیرد، باید بگوییمکه این قیاس الفارق بود. او نمایندۀ ایرانِ زمانِ خود نبود، به رغم آنکه فرزندِ ایران حقیقت نداشت و حتی مع بود و بالطبع نمایندۀ ایران، اما نمایندۀ ایرانِ آینده و نه ایرانِ تهی شده و منحط. به عبارت دیگر، او به هیچ روی نتیجه و ثمرۀ ایرانِ روزگار خود نبود. بین او و آن ایران مَغاکی ژرف بود. ما های ها و افکار و آن شیوه در این مجال تنگ فقط امکان تحلیل دو خطابۀ او را یافتیم تا با ایده ساز نیست، آن را توان آل آشنا شویمکه در نزد دیگر ایرانیان سابقه نداشت. انحطاط، ایده بیانی ای انتزاعیکه هیچ پایی در عالم واقع ندارد. اما پردازی پردازی شایسته هم نیست، مگر ایده ایده ای از آن اش انتزاعی نبود، گوآنکه هیچ سابقه پردازی آلی به اسم عبدالبهاء واقعی بود و ایده ایده در نزد ایرانیان فاضل نبود و خود بر این حقیقت انگشت نهاده است: «این تعالیم پیش از ظهور ای از آن در ایران مسموع نشده بود. این را تحقیق بفرمایید تا بر شما ظاهر شود.» بهاءاللهکلمه آل و ها و سپس اهل غرب در اروپا و امریکا با انسانِ ایرانیِ ایده در ابتدای سدۀ بیستم، پاریسی ترین شیوۀ های بدیع خود را به درخشان ای یکسره متفاوت روبرو شدند که افکار و ایده چهره کشید. او همانا انسانی بود که توان حضور در «انجمن خوانِ با انسان مدرن به تصویر می هم عالم» را داشت. از این حیث او را مثل و مانندی نبود. ۱۳۹۶ خرداد 21
Made with FlippingBook
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2