آئین بهائی – جامعه، سیاست
160 آیین بهائی جامعهوسیاست ((6( فی اَقلِّ مِن آنِ اِنّه مِن المُعتَدينَ. دهد. پس از اشاره به بهاءالله این مسئله را در بحث دربارۀ برخورد با محمد توضیح می های جهان اش، بهاءالله از روی آوردن بسیاری از حکومت آزار و اذیت محمد در زمان زندگی کند: به اسلام و محمد تجلیل می سلاطينی هم که در ظلّ آن حضرت داخل نشدهاند و قميصکفر را تجديد ننمودهاند ((6( اند. ايشان هم به بزرگی و عظمت آن شمس عنايت مقرّ و معترف گوید که قائم و مظاهر الهی، حاکمیت دنیوی دارند: صراحت می سپس به کنی. واين لابدّ است از برای جميعِ انبياء که اين است سلطنت ظاهره که مشاهده می شود، چنانچه يا در حيات و يا بعد از عروجِ ايشان به موطن حقيقی، ظاهر و ثابت می گردد. و ليکن آن سلطنتکه مقصود است لم يزل و لايزال طائفِ اليوم ملاحظه می حول ايشان است و هميشه با ايشان است و آنی انفکاک نيابد و آن سلطنتِ باطنيّه است ((6( که احاطه نمودهکلّ من فی السّموات و الارض را. گلین مبنی بر اینکه تمایز میان حاکمیت دنیوی و روحانی در حق خدا استدلال مک صادق است و در نتیجه مظاهر الهی هم حاکمیت دنیوی ندارند، ضعیف است. در اندیشۀ بهائی، حاکمیت مظاهر الهی آشکارا فراگیر است، و هرچند مظاهر الهی در زمان حیات خود کنند اما این حاکمیت بعد از درگذشت آنها رخ خواهد اغلب حاکمیت دنیوی را اِعمال نمی کند، بهاءالله تفاسیر سنتی از ظهور قائمی دارای گلین نقل می داد. در دومین بیانی که مک کند. اما منظور بهاءالله نوعی از حاکمیت دنیویِ نادرست است- حاکمیت دنیوی را رد می کند که حاکمیت دنیوی معیار حاکمیتی مبتنی بر زور و اجبار. علاوه بر این، بهاءالله تأیید می یا میزانِ سنجش استقرار حاکمیت مظهر الهی نیست؛ حاکمیت روحانی و دنیوی هم کاملاً متمایز از یکدیگر نیستند. بنابراین حاکمیت دنیوی ترجمانِ درستی از حاکمیت روحانی مظاهر الهی است، اما فقدان آن در زمانی خاص، دالّ بر بطلان ادعای مظهریت (یا در مورد باب، ۱۶۲ ، بند کتاب اقدس . بهاءالله، 61 ۷۱ ، ص کتاب ایقان . بهاءالله، 62 ۷۲-۷۱ . همان، صص 63
Made with FlippingBook
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2