آئین بهائی – جامعه، سیاست

193 آیین بهائی جامعهوسیاست توانند همۀ فضاهای زندگی خود را مقدس سازند: ‌ و هر جا را مقدسکرد؛ بنابراین بهائیان می «طوبی لِمحلِ و لِبیتِ و لِمقامِ و لِمدينةِ و لِقلبِ و لِجبلِ و لِکهفِ و لِغارِ و لِاوديةِ و لِبرِّ و لِبحرِ ((( و لِجزيرةِ و لِدَسكرةِ ارتفعَ فیها ذِکرُالله و ثنائه.» خواست پیروانش ‌ همین امر دربارۀ زمان مقدس صادق است. به یک معنا، بهاءالله می تا جاییکه امکان دارد زمان خود را به زمان مقدس بدل کنند زیرا، برای مثال، متون مقدس ((( روند، نظیر تربیت فرزند، ‌ هاییکه معمولاً عرفی به شمار می ‌ گویند بعضی از فعالیت ‌ بهائی می را باید وقف خداکرد و با روحیۀ خدمت به بشر به آنها ((( های اجتماعی خود ‌ و فعالیت ((( شغل، شوند و در زمان مقدس قرار ‌ ها به اَعمال عبادی بدل می ‌ پرداخت. به این ترتیب، این فعالیت شوند که زمانی را به عبادت شخصی و خصوصی ‌ گیرند. علاوه بر این، بهائیان تشویق می ‌ می توان ‌ اختصاص دهند (آفرینش زمان و مکان مقدس شخصی). با انضباط و تربیت روحانی می مقدار هرچه بیشتری از عمر خود را در جهانی روحانی در محضر خدا گذراند، و از این طریق زمان عرفی را به زمان مقدس تبدیل کرد. برای این کار نیازی به انزوای رهبانی یا زاهدانه و ها به تکامل ‌ های اجتماعی و خانوادگی خود نیست؛ در واقع، این مسئولیت ‌ غفلت از مسئولیت کنند. ‌ روحانی افراد کمک می ای از زمان ‌ توان گفت که زندگی بهائیِ آرمانی بخش عمده ‌ با توجه به این دو نکته می توان گفتکه به نظر بهائیان ‌ کند. در واقع، می ‌ و مکان یا کل آن را به وحدتی مقدس بدل می جدایی امر مقدس و امر عرفی مصنوعی و موهوم است. کل آفرینش مقدس است؛ زیرا تجلی یک یا چند اسم و صفت خداوند است. بین این متحد ساختن امر مقدس و عرفی، و دو شناسی و تعالیم اجتماعی انسجام وجود دارد. در ‌ حیطۀ دیگر از تعالیم بهائی، یعنی کیهان های ‌ شمارد، و بنابراین مقوله ‌ شناسی، بهاءالله طبیعت را با مشیّت اولیه همسان می ‌ کیهان های امر مقدس و امر عرفی شباهت فراوانی دارند، ‌ «طبیعی» و «مابعدالطبیعی» را که به مقوله دارد: «اِنّ الطبیعِة بِکَینونَتِها مَظهر اسمی المُبتعث و المُکوّن ... و هی الارادة و ‌ از میان برمی ظهورها فی رُتبة الامکانِ بِنَفسِ الامکانِ ... ولو قیلَ انّها لهی المَشیّة الامکانیة لَیسَ لِاَحَدِ اَن . بهاءالله 3 Baha’i Prayers , 1985, 2 4. Ibid, 1991,1: 288, 389; 2:380 5. Ibid, 1991,1:1, 4 ,5 ,313, 463; 2: 335, 376, 387 6. Ibid, 1991,1:47

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2