عبدالبهاء در انجمن عالم

154 عبدالبهاء درانجمنعالم ای ندارند. پاریس نهایتاً پایتخت مدرنیته و تجدد بود و این ‌ خود، و نیز اهل عالم، از آن بهره گنجید و بالطبع مشمول نقدی ‌ ی مدنیت جسمانی، و نه در تقابل با آن، می ‌ خود در ذیل مقوله ی مدنیت روحانی نداشت، به این معنا که ‌ شد که به آن وارد بود. مدرنیته جایی در مقوله ‌ می خود مدعی هیچ ‌ ی روحانی نبود و اروپاییانِ از بند دین رسته خودبه ‌ کسی قائل به مدرنیته و تجددی در ساحت مدنیت روحانی نبودند. بلکه بیشتر درصدد تدارک اسبابی بودند ‌ نوآوری سر بگذارند. با آنکه یک ‌ ماندگی برای همیشه بالکل پشت ‌ عنوان مظهر عقب ‌ که آن مدنیت را به ، را بر پدیدارشناسی روح ، کتاب مهمِ خود، )Hegel( قرن پیش از آن فیلسوف مسیحی، هگل ای که به آن بخشیده بود ‌ آلمانی با وسعت معانی )Geist( ی «روح» و «گایستِ» ‌ محور کلمه های قرن بیستم دیگر ‌ در نخستین دهه ۱۹ نگاشت بر اثر نفوذکمونیسم و پوزیتیویسم در قرن )Heidegger( ی روح نیز محل تردید بود. فیلسوف بزرگ زمانه، هایدگر ‌ حتی استعمال کلمه دهد که باید از بعضی از الفاظ ‌ هشدار می ۱۹۲۷ ، در سال هستی و زمان ترین اثرش، ‌ در مهم )Trakl(‎ کند که تراکل ‌ بر حذر بود و یکی از اینکلمات «روح» است. حتی در جایی اشاره می کند. پس روح زمانه اجتناب از این لفظ و معنای آن بود. هرچند ژاک ‌ نیز همین را توصیه می دهد که او این فرمان اجتناب خود را نادیدهگرفته، ‌ خوبی نشان می ‌ به )Jacques Derrida( دریدا ای ‌ به هر روی، عبدالبهاء در چنین زمانه 10 بیگاه از این لفظ در آثارش استفادهکرده است. ‌ و ‌ گاه گفت و این چیزی جز نبرد با زمانه و روح ‌ از «مدنیت روحانی» و نه صرفاً معنوی سخن می سو با مدنیت ‌ خوانی به توفیقی دست یافتکه دیگر ایرانیان هم ‌ رغم این مخالف ‌ آن نبود. او به جسمانی پاریس به آن دست نیافتند. با امر نو در ساحت «مدنیت جسمانی ‌ ی شورانگیزی پاریس ناشی از مواجهه ‌ باری، همه مثابه تمام مدنیت» بود، نه بیشتر. از نظر عبدالبهاء آشکارا چیزی کم بود که به قدرت و ‌ به شد. او از کاستی، از آن رو کهکاستی ‌ ی تمامِ مظاهر تمدن جدید اینکاستی پوشانده می ‌ جلوه ی قدیمی که مورد ‌ بندی بسیار ساده ‌ گوید. بلکه به یک تقسیم ‌ صراحت سخن نمی ‌ است، به قبول عقل سلیم اروپاییان نیز بود، رو آورد: تقسیم زندگی به دو وجه جسمانی و روحانی. ی «تجدد روحانی» سخن ‌ وهوایی از ایده ‌‌ در حقیقت، این عبدالبهاء است که در چنین حال شد و محل اعتنای ‌ گوید، آن هم در قالبگشایش یک «عالم». او از آنچه بود و دیده نمی ‌ می گوید؛ ‌ های خود در آن عصر نبود، سخن می ‌ هنرمندان و نویسندگان و دانشمندان در خلاقیت گوید، امکانات و ‌ از بازشدن «ابواب ملکوت» و درهای شهر و عالمی جدید در همین عالم می ی قانونـی، ‌ . چـاپ سـوم. ترجمـه ی روح، هایدگـر و ایـن مسـئله ‌ دربـاره )1393( . رجـوع کنیـد بـه: دریـدا، ژ 10 ا. تهـران: نشـر ثالـث.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2