109 | عبدالبهاء و نهضت روشنفکری ایران * فریدون وهمن ب ـرد ک ـه بهائی ـان را ب ـه نـام ملاّحسـن تبریـزی نـام می طرفـدار اسـتبداد به ی مجتهـد طرفـداری از مشـروطه متّهـم سـاخته و بـه «اعلانـات افترائیـه اکبــر کــه در جمیــع کوچــه و بــازار اللّــه نــوری و ســیّد علی میــرزا فضل کنــد. مــوارد مشــابه طهــران بــر در و دیــوار الصــاق شــده» اشــاره می تـوان در منابـع تاریخـی بهائـی یافـت. از هـای متّضـاد را می ایـن تهمت نویســد کــه ازلیــان بــا هایــی می جملــه، فاضــل مازندرانــی از جعــل نامه نوشــتند و اینجــا و شــاه می امضــاء عبدالبهــاء در طرفــداری از محمّدعلی 181 ســاختند. آنجــا منتشــر می ی بهائــی را در آن دوران تــوان وضعیــت خطیــر جامعــه آســانی می به ی مقتضیات روز بحرانـی درککـرد. ایـن جامعـه حـزب یـاگروهـی زاییـده نبـود کـه بـا ایـن گـروه و آن گـروه درگیـر مجـادلات آشـکار، یـا معامـات پنهــان سیاســی شــود، در نشــریات حزبــی بــه ایــن و آن تهمــت بزنــد و ســویی بچرخــد و پــس از چنــدی فرامــوش فحّاشــی کنــد، هــر روز به ی بهائــی کــه در تاریــخ مشــروطه شــاهد آنیــم. جامعــه گــردد؛ چنان ی تعالیـم دینـی سیاسـت خـود را داشـت و ایـن سیاسـتکـه در مجموعـه شـد بـر اصولـی مانـدگار اسـتوار بـود. دسـتیابی بـه پیروانـش عرضـه می روشـی کـه بـه آزادی و حقـوق انسـانی یکـی از ایـن اصـول بـود ولـی نـه به خواهان و طرفــداران اســتبداد پیــش گرفتــه بودنــد و تواریــخ از مشــروطه بنــد و بــاری» یــاد آن بــه «برآشــفتگی کارهــا، آزادی افسارگســیخته و بی 182 انــد. کرده .838 ،2 ، بخش 8. ، جتاریخ ظهورالحق مازندرانی، 181 . عبدالرحیـم طالبـوف کـه در پیـش از او یـاد کردیـم در شـرح ایـن ۲۸۹ ، پـور آرین 182 کـس بـه جنگنـد، ولـی هیچ نویسـد: «در ایـران بـر سـر آزادی عقایـد می دوران می گـذارد، سـهل اسـت اگـر کسـی اظهـار رأی و عقیـده ی دیگـری وقعـی نمی عقیـده شـود... طهـران دانـم چـه و چـه نامیـده می القتـل، مسـتبد... و نمی نمایـد واجب یـی کـدام جانـور اسـتکـه در یـک شـب صدوبیسـت انجمـن زاییـد...کـدام دیوانه ی مصالــح بنّــا را یــی بــی تهیّــه ســازد؟ کــدام دیوانه در دنیــا بــی بنّــا عمــارت می توانسـت ایـن عوایـق (مشـکلات) نمایـد؟... کـدام پیغمبـر می کار می دعـوت بـه
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2