135 | عبدالبهاء و نهضت روشنفکری ایران * فریدون وهمن چنیــن هیجـان غریبـی در پارلمـان ظاهـر شـده امّــا از بـرای طرابلــس کــه روزی هــزاران کشــته مــی شــوند ابــدا حرفــی اند ابــدا هــزار نفــر کشــته شــده زننــد. البتّــه تــا حــال پنج نمی هــا بشــرند، [امّــا] مثــل آیــد کــه آن خاطــر پارلمــان نمی به چیـز اسـت کـه پارلمـان سـبب چه 233 اسـتکـه حجرنـد. این کنــد و از طــور هیجــان می وپنج نفــر این از بــرای بیســت کــه] [آن زنــد، و حــال هزار نفــر ابــدا حــرف نمی بــرای شــش جهــت هــا بشــر، همــه از نســل آدمنــد. به هــا بشــرند و این آن پارچــه هــا جنــس فرنســا نیســتند. اگــر پارچه ســت کــه آن این انصافــی اســت، قــدر بی شــوند اهمّیتــی نــدارد. ببینیــد چه قــدر نادانــی اســت، و حــال احساســی اســت، چه قــدر بی چه هـا کـه در طرابلسـند پـدر دارنـد مـادر دارنـد، کـه آن بیچاره آن شـرحه هـا را شرحه پسـر دارنـد، دختـر دارنـد، عیـال دارنـد، آن بار نماینــد. آیــا چــه تقصیــر دارنــد... دیــده مــادران اشــک هــای پــدران غــرق خــون اســت و گریــه و زاری اســت و دل 234 رســد... عنــان آســمان می اطفــال به ی عبدالبهــاء بــه تولســتوی توجّــه او بــه عواقــب ی مهــم در نامــه نکتــه منفـی نفـوذ فرهنگـی و سیاسـی غـرب و تأثیـرات دیرپـا و مانـدگار آن بـر چنیـن ایـن فرهنـگ و اجتمـاع و هویّــت ملّــی مـردم مسـتعمرات اسـت. هم باشـد. بینـی کـه ایـن اسـتعمار ادامـه خواهـد یافـت قابـل توجّــه می پیش یابـد: ی او بـه تولسـتوی ایـن چنیـن ادامـه می نامـه دقّــت نظــر حــال ای مــرد جلیــل در عواقــب ایــن امــر به ی تدبیــر و ترتیــب وســیله نمایــی کــه به فرمــا. آیــا تصــوّر می حجَر: سنگ. 233 ، (هوفهایـم: نشـر آثـار بهائـی ی خطابـات حضـرت عبدالبهـاء مجموعـه عبدالبهـاء. 234 .۲۰۳ .۱. )، ج ۱۹۸۴
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2