| 180 عبدالبهاء فرزند ایران ای از مذاکراتـیکـه در ایـن جلسـات میهمـان بـوده اسـت. امـّـا حتّــی کلمـه هــای بعــدی تــوان دریافــت کــه ملاقات نویســد. می صــورت گرفتــه نمی ی متقابـل ایـن دو شـخصیّت بـه دیـدار قزوینـی و عبدالبهـاء نشـان علاقـه هـای بـا یکدیگـر بـوده اسـت. بـرای عبدالبهـاء بـا دانـش وسـیع او در حوزه که بـه مذهبـی و فلسـفی و اجتماعـی، ادبـی و حتّــی سیاسـی، و بـا عشـقی زادگاهـش ایـران داشـتگفتگـو بـا افـرادی ماننـد قزوینـی -کـه در حصـر پذیــر بــوده اســت. قزوینــی نیــز متقابــا و عــکّا از آن محــروم بــود- دل داشــته. شــاید بــا اعجــاب و تحســین چنیــن دیدارهایــی را گرامــی می خاطـر سـکوت او از اشـاره بـه مذاکـرات ایـن جلسـات را شـاید بتـوان به آمیـز مذهبـی ایـران در دوران انتشـار خاطراتـش دانسـت کـه جـو تعصّب های کــه در یادداشــت در پایــان مقالــه بــه آن خواهــم پرداخــت. از این ی قزوینـی بـه ایـن موضـوع پرداختـه شـده باشـد یـا شـخصی منتشرنشـده دانیـم. نـه چیـزی نمی ی عبدالبهـاء نسـبت بـه اخبـار ایران ی خـود علاقـه نوبـه زاده نیـز به تقـی ی زادگاهـش را بـا نوعـی سـوءظنّ، همراهـی و نگرانـی او از اوضـاع آشـفته بـا افـکار خـودش بـرای جلـب محبّــت او [بـه آییـن بهائـی] دانسـته اسـت. هـا را بیشـتر از بابـت عـادت آن نویسـد «گمـان کـردم کـه ایـن حرف می طایفـه بـه صحبـت مطابـق مـذاق هـر کـس و جلـب قلـوب از ایـن راه دوسـتی تشـخیص داده بودنـد گفتنـد، و چـون مـرا متعصّــب در وطن می ی آقـا را ابراز کـه تمـام فکـر و ذکـرم معطـوف آن مطلـب اسـت، ایـن جنبـه کردنـد، اگرچـه البتّــه شـاید واقعـا هـم عبدالبهـاء بـه اسـتقلال ایـران می مدارانه ای سیاسـت شـد جملـه علاقـه نبـوده اسـت.» از ایـن بهتـر نمی بی نوشـتکـه بـاگمـانکـردم و فکـر کـردم هـم حرفـی را زد و هـم حرفـی را نـزد. آثـار عبدالبهـاء مشـحون از عشـق فـراوان او بـه ایـران و سرنوشـت 320 ایـم. آن بـود و مـا در جـای دیگـر بـه ایـن امـر پرداخته زاده بـا عبدالبهـاء و مذاکـرات ایشـان را بایـد در اهمّیـت دیـدار تقـی نگاه کنید به بخش ششم همین فصل: «عبدالبهاء و ایران.» 320
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2