251 | رساله مدنیّه عبدالبهاء * نادر سعیدی ی اســامی و در راه ســربلندی و پیشــرفت ایــران را بازگشــت بــه گذشــته چیرگـی فقـه اسـامی بـر تمـام نهادهـای اجتماعـی و سیاسـی ایـران و لزوم کننـد. در چـون و چـرای مـردم از فُقَهـا تعریـف می تقلیـد و اطاعـت بی گرایـی در سـتیز سـبب اصلـی دوام و بقـای واپس ی تدین مقابـل، نظریـه داری در سـتیز بـوده و تقلیـد ایـران را اسـام دانسـته و بـا هـر نـوع دیـن پنــدارد. ولــی عبدالبهــاء در دینــی را راه نجــات ایــران می ازغــرب و بی میـان ملّاگرایـی و حقیقـت ادیـان، از جملـه اسـام، فـرق ی مدنیّــه رسـاله گـذارد. او کلیـد نجـات ایـران را در نفـی فرهنـگ تقلیـد و تعصّــب و می ی نهادینـه شـدن چنیـن امـری را در رهـا شـدن دیـن واقعـی از دیـن سـاخته ای تاریخـی، زنـده و سـیّال بینـد. بـا ایـن حـال، او دیـن را پدیـده فقهـا می دان ـد و ب ـر ای ـن ب ـاور اس ـت ک ـه حقیق ـت ادی ـان ب ـه تناس ـب نیازه ـای می ی مربوطـه شـود و بـه ترقّــی، تکامـل و مدنیّــت جامعـه زمانـه پدیـدار می ی زنــده و آفریننــده و محــور، جنبــه انجامــد. برعکــس، ارتجــاع فقیه می کنــد و دیــن را بــه مشــتی خرافــات و احکامــی پویــای دیــن را نابــود می کاهـد و بـدون توجّــه کـه بـا نیازهـای روز جامعـه در سـتیز اسـت فـرو می بــه حقیقــت روحانــی دیــن، شــریعت را بــه اســبابی بــرای جلوگیــری از ی مـردم و ترویـج فرهنـگ تقلیـد و تعصّــب، یعنـی اسـتقلال فکـری عامّــه کنـد. انحطـاط عقلانـی و اخلاقـی انسـان بـدل می مــرزی کــه عبدالبهــاء میــان تقالیــد و خرافــات دینــی از یــک ســو و ی دیـن از سـوی دیگـر قائـل اسـت، بـه این معناسـت حقیقـت پویـا و زنـده کـه بـر خـاف تصـوّر ملّایـان، بازگشـت بـه حقیقـت اسـام نـه بـه معنـای محـور بلکـه دقیقـا بـه معنـای طـرد مطلـق آن اسـت؛ اثبـات فرهنـگ فقیه ی دیــن در ســتیز اســت و محــور بــا حقیقــت زنــده ی فقیه زیــرا اندیشــه کنــد. درســت جــان بــدل می دیــن را از حقیقتــی زنــده بــه مُــرداری بی بــه همیــن دلیــل اســت کــه آئیــن زرتشــت بــه تکامــل و تمــدّن و شــکوه ی ایـران منجـر شـد؛ و بـاز بـه همیـن جهـت اسـت کـه اسـام در فاصلـه های نُــه تــا دوازده میــادی، یعنــی زمانــی کــه شــریعت پیامبــر بــه ســده
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2