عبدالبهاء فرزند ایران

39 | عبدالبهاء و نهضت روشنفکری ایران * فریدون وهمن «کلمــات مکنونــه» و دیگــر آثــار عرفانــی بهاءاللّــه کــه در نخســتین ش.) نـگارش یافـت ۱۲۳۲/. م ۱۸۵۳( های ورود او بـه تبعیـد بغـداد ‌ سـال در ذات او ‌ هـای نهفتـه ‌ بـه آن هـدف بـود کـه مقـام والای انسـان و توانایی ی نویـن باشـد بـه ایشـان بنمایانـد. در ‌ گـذار ایـن جامعـه ‌ را، کـه بایـد پایه ای ‌ آوریـم سـبک بیـان بـه شـیوه ‌ عنـوان نمونـه در زیـر می ‌ چنـد بنـدی کـه به خدایی» در ‌ گـوی خـدا بـا انسـان اسـت کـه دیـدگاه «انسـان ‌ و ‌ نمادیـن گفت دهــد: ‌ اللّــه را بازتــاب می ‌ آثــار بهاء ای پسر انسان نیـاز آفریـدم، ‌ تـو چـراغ منـی از خـود روشـنی برگیـر * تـرا بی دسـت قـدرت سرشـتم، وگوهـری از خـود در تـو بـه ودیعـه ‌ به شــماری و بــا ایــن ‌ گــذاردم چگونــه خویشــتن را محتــاج می پنــداری * مثالــی از خــود در ‌ همــه عــزّت خــود را خــوار می تــو نهــادم و جمــال خــود را در تــو پدیــد آوردم * چشــم بــه ســوی خویشــتن بگشــا تــا مــرا در خــود بیابــی * تــو مُلــک جـاودان منـی... تـو پرتـوی از روشـنایی زوال ناپذیـری چگونـه از خاموشـی نگرانـی * قلـب تـو جایـگاه مـن اسـت، پاکـش گـردان تـا فـرود آیـم * روان تـو نظـرگاه مـن اسـت از آلایـش پاکـش دار * دسـت در آغـوش مـن کـن تـا سـر از گریبـان تـو ی وصالـم جاودانـه ‌ بـر آرم * بـه آسـمان مـن فـراز آی تـا از بـاده 12 سرمسـت شـوی. چنیــن دیدگاهــی بــه مقــام انســان، در جهــت مخالــف خواســت پرسـتانی اسـتکـه میـزان ارزش انسـان را قضـاوت مجریـان امـر بـه ‌ سنّت دهنـد و از فرهنـگ «مقلّــد» و «مرجـع ‌ معـروف و نهـی از منکـر قـرار می کننــد. ‌ تقلیــد» پاســداری می ، بخـش دوّم. بازنویسـی بـه مفـّـاد و مفهـوم. در اینجـا نقـل کلمـات مکنونـه بهاءاللّــه، 12 ی مقـالات بـهکوشـش وحیـد ‌ ، مجموعـهانسـان در آییـن بهائـیمـراد داودی، ‌ از: علی .۸۲-۳ ،)۱۹۸۷ رأفتـی، (لـس آنجلـس:کلمـات پـرس

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2