عبدالبهاء فرزند ایران

| 608 عبدالبهاء فرزند ایران ای عبدالحسـین، ای همنـام ایـن عبـد حقیـر، بیـا تـا هـر دو همدسـت شـویم و همـراز و بـه مقتضـای ایـن نـام کامـی پـر شـهد نماییـم و بـه عبودیـت و خدمـت پردازیـم و حکـم یـک نفـس یابیـم. اگـر مـن قصـور نمایـم، تـو اکمـال نمایـی، اگـر مـن فتـور یابـم، تـو اقـدام کنـی. چـون دو هیـکل ضعیـف را بـر امـری واحـد قائـم نمایـی، حکـم یـک هیـکل قـوی پیـدا 6 نمایـد، بلکـه بـه عـون و عنایـت در عبودیـت کاری بکنیـم. تنهــا ایــن کلمــات دلاویــز نیســت کــه یــک روســتایی مهجــور و مقهــور کنــد، بلکــه ایــن عبدالبهــاء اســت کــه بــا محبّــت ذاتــی و ‌ را زنــده می نظی ـرش خ ـود را ب ـا آن روس ـتایی، ک ـه در ای ـن جه ـان ظاه ـرا ‌ فروتنـی بی شــمارد و آتــش ایمانــش را ‌ مقــام و مکانــی نــدارد، شــریک و ســهیم می هــای نوخیــز بهائــی ایــران را ‌ ســازد. قلــم عبدالبهــاء جامعه ‌ فــروزان می آبیـاری فرمـود، آن هـم در زمانـی کـه بیشـتر بهائیـان، جـز عشـق مـولای خــود، خبــری چنــدان از آئیــن جدیــد نداشــتند. در زمانــی کــه الــواح و آثـار بهاءاللّــه و عبدالبهـاء -مگـر معـدودی- چـاپ و منتشـر نشـده بـود رســید. در ‌ نویســی بــه دســت آنــان نمی ‌ و جــز از طریــق کتابــت و دست زمانـی کـه تلفـن نبـود؛ پسـت نبـود؛ سـیر و سـفر معمـول و آسـان نبـود؛ گذشـت و لـوح یـا الواحـی بـه همـراه ‌ در چنـان زمانـی گاه رهگـذری می شـدند و ‌ داشـت بهائیـان مشـتاق، چـون کبوتـران حـرم، گـرد او جمـع می ی قلـم عبدالبهـاء سـیراب ‌ پرداختنـد و از چشـمه ‌ ی الـواح می ‌ بـه مطالعـه ی عظمـت و جذابیـت آییـن جدیـد در لوحـی ایـن ‌ شـدند. مثـا دربـاره ‌ می کردنــد: ‌ عبــارت را تــاوت می اش ‌ اســت. ســاقی 7 اش خــلّار ‌ جامــش سرشــار اســت. بــاده ی ملّی مطبوعات بهائی، ‌ (مؤسّسه ۵ جلدمکاتیب عبدالبهاء، عبدالبهاء، 6 .23 ،) ش ۱۳۵۴/ بدیع 132 ای در اطراف شیراز که شرابش معروف داشت. ‌ خُلّار: نام دهکده 7

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2