158 ۱۹ - دفترهای آسو خوانم: شناسی طالبانی می ی غرب یافته اصالح کند. این که قلمرویی معین ی افغانستان صدق می این امر هم درباره ی های «دموکراتیک» (موسیقی، تلویزیون و حتی چهره تواند تمام آزادی می تواند به طور کامل با آنچه ما تمدن زنان) را ممنوع کند و کشوری می نامیم به مخالفت برخیزد (فرقی ندارد که به توسل به کدام اصل مذهبی می های جهان «آزاد» شود)- تمام این امور برای سایر بخش این کار انجام می قبول نیستکه ادعای جهانشمول بودن مدرنیته نفی ناپذیر است. قابل تحمل شود. شناسی ظاهرا ناشی از چیزی است که بودریار آن جذابیت این نوع غرب ستاید: «فضاهای استعمارنشده را تحت عنوان «مناطق سرکش جهان» می های پرشور جهان.» های قربانی، جوامع مقدس و جماعت و بکر، فرهنگ رود شناسی بسیار رقیق خود تا آنجا پیش می در واقع، بودریار در غرب سپتامبر به نحوی ۱۱ ی که به نفع مهاجمان تروریست علیه قربانیان حمله خواند و مهاجمان را گیرد و آنها را «مردمان قرارداد کاری» می جبهه می نثارانه بر خالف قرارداد نثارانه»، و این تعهد جان مردمان «بیعت و تعهد جان «در برابر هر نوع رویگردانی و انحراف مصونیت دارد.» به باور او این های فناورانه ی جهانی و پروتکل نثارانه)» با شبکه ی (اتحاد جان «معجزه نثاری» سازگاری یافته است بدون اینکه چیزی از این همکاری در راه «جان دهد - را از دست بدهد. بیعت، بر خالف قرارداد، افراد را به هم پیوند نمی ی نثارانه حتی «خودکشی» آنها قهرمانی فردی نیست؛ بلکه نوعی عمل جان جمعی استکه ضرورتی آرمانی بر آن مهر تأیید زده است. و ترکیب این دو سازوکار -یعنی ساختاری عملیاتی و بیعتی نمادین - استکه چنین اقدام شگرفی را ممکن ساخته. سپتامبر از نظر بودریار ۱۱ ی نثارانه ی ماجرا نیست. بیعت جان اما این همه ی او: کند، زیرا بهگفته ی هگل را نیز وارونه می دیالکتیک ارباب-بنده ... از این منظر، این تقریبا نوعی واژگونه شدن دیالکتیک ی نمای رابطه سلطه است، یعنی معکوس شدن متناقض
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2