با ابراهیم گلستان

ها، هدایتودیگران ‌ زندگی،کتاب ‌ ی ‌ با ابراهیمگلستان، درباره 24 داد. ‌ آمد خانه به من درسمی ‌ های مذهبی شيراز بود، می ‌ که مدرسمدرسه شناسی ايروانی را؟ ‌ ی ما بود. می ‌ اين تخم سگ رحيم ايروانی هم همسايه کفشملی؟ طور که ‌ بله، بله، رحيم بود اسمش؟ عجب آدم بااستعدادی بود. آن ام، آدم انسانیهم بود. ‌ شنيده هستش. منتها حالش خيلی خوب نيست؛ ناخوش است. کارهای کرد. ‌ وغريبمی ‌ عجيب ها ‌ قدر خوب درسخوانده بودمکه موقع امتحان ششم ادبیکه ورقه ‌ من آن فرستادند تهران، مصححگفته بود اين از رویکتاب نوشته است. به ‌ را می یکس ديگری همکه از رویکتاب ‌ عنوان تقلب صفر دادند. ورقه ‌ من به ی من بود. منتها اون مال يک آدمی بود به اسم ‌ نوشته بود، پهلوی ورقه ها بسته بود و ‌ کرد. سرِ ورقه ‌ دستغيب بهشتی که در اصفهان زندگی می کسی و از کجاست. به هر دوی ما صفر ‌ دانستکه مال چه ‌ مصحح نمی ی قهرمانیکشور برنده شده بودم. ‌ داده بود. منتها من همانسال در مسابقه ام، ايزدپناه همگفت به من اجازه دادند ‌ وزير فرهنگديد من رکورد شکسته امخوببودکه در کنکور ورودی ‌ قدر منعربی ‌ که دوباره امتحان بدهم. اين هایدو نفر ديگر را هم من نوشتم. در کنکورکسی ‌ یحقوق، ورقه ‌ دانشکده ی آن دو نفر ديگر را قشنگ با خط خودم ‌ شد. من ورقه ‌ متوجه تقلب نمی علی ‌ نوشتم. از آن دو نفر يکی مُرده، يکي زنده است. او که مُرده، غلام پرويزی، برادر رسول پرويزی، بود.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2