چرا علیه حجاب شوریدم

207 در زندان استبداد هایی آغاز نشده بود. ‌ چنین بحث من اطمینان داشتم که در آن فضای محدود، شلوغ و متغیر انجام چنین تواند افکار همگان را ‌ کاری آسان نیست، اما اگر به درستی آغاز شود می صورت ‌ به موضوعات باارزشی معطوف و سرگرم سازد، در غیر این تواند افکار را به خود جلب کند و اختلافاتی ‌ موضوعات پیش پا افتاده می های اختلاف در آن وجود ‌ ثمر را برانگیزد. همزیستی در محیطیکه زمینه ‌ بی ویژه آنان ‌ دارد مستلزم رعایت حدود و آدابی استکه بسیاری از همبندیان، به های طولانی را تجربه کرده بودند، به آن ملتزم بودند. ‌ که حبس روزی فائزه به سالن سه آمد و در جمع دوستانکهگرد هم نشسته بودیم، گفت: خانم وسمقی! همسر شما در مصاحبه گفته است که بینایی خود را طور است؟ گفتم: نه، من بینایی ‌ اید. آیا واقعا این ‌ در زندان از دست داده ام و محمد نیز چنین چیزی را نگفته است، ‌ خود را در زندان از دست نداده ی اعتماد به اشتباه گفته است ‌ بلکه یکی از دوستان در مصاحبه با روزنامه ام و دوباره تأکید کردمکه ‌ که من دید مرکزی خود را در زندان از دست داده همسرم چنین چیزی نگفته است. فائزه دوباره بر حرف خود اصرار ورزید و من به آرامی باز انکار کردم. وقتی که او به سالن دو (محل اقامت خودش) رفت، نزد او رفتم و گفتم: فائزه جان! من و همسرم هر دو به راستی و ویژه در مسیر مبارزه. ما معتقدیمکه در مبارزه اصلا ‌ درستی اعتقاد داریم، به نباید خلاف واقع گفت، حتی برای تضعیف ظالم. سپس به او گفتم: لطفا وگوی محمد را دوباره دقیق بخوان، اگر ادعای تو درست بودکه هیچ، ‌ گفت ی خود را تصحیح کن. او ‌ در غیر این صورت در جمع همان دوستان گفته دوستانه گفت: چشم، حتماً. فردای آن روز من روی تخت دراز کشیده بودم و دوستان در سالن جمع بودند. فائزه آمد و با صدای بلند گفت: دوستان! من دیروز سخنان همسر اش را ‌ خانم وسمقی را اشتباه نقلکردم. او نگفته بودکه خانم وسمقی بینایی

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2