208 چرا علیه حجاب شوریدم در زندان از دست داده است. من از این بابت از خانم وسمقی عذرخواهی کنم. من برخاستم و نشستم و گفتم: فائزه جان! نیازی به عذرخواهی می ی خود را تصحیح کردی کافی بود و سپس از او نبود. همین قدر که گفته تشکر کردم. روزی در سالن دو، سپیده قلیان در جمع دوستان بدون مقدمه و سابقه ی ادعاکردکه وکیل من یعنی سید محمود علیزاده طباطبایی، از وکلای قوه است، یعنی وکلاییکه مورد ۴۸ ی ی ماده قضائیه معروف به وکلای تبصره ی قضائیه بوده و فقط آنان اجازه دارند در دادسرای امنیت همراه تأیید قوه ی طور نیست، زیرا بازپرس شعبه موکل خود حضور یابند. به او گفتم: نه، این نیست، ۴۸ ی ی ماده دادسرای اوین به این دلیل که وی از وکلای تبصره ۳ وکالت او را نپذیرفت. سپیده بر سخن خود اصرار ورزید و گفت: من دانم که او از این دسته وکلاست. گفتم: در هر حال او وکیل من است و می دانمکه بازپرس به این دلیلکه وی از آن دسته وکلا نیست، وکالتش من می را نپذیرفت. یکی دو روز بعد در همان سالن دو، فائزه کنارم روی صندلی ی قضائیه است؟گفتم: نشست وگفت: آقای علیزاده طباطبایی از وکلای قوه گویند که از آن وکلاست. مجبور شدم در ها می نه، چطور؟ گفت: بعضی پاسخ به او نیز دوباره تکرار کنم که بازپرس به همین دلیل که او از آن وکلا ام کند. نیست، وکالتش را نپذیرفته است و او نتوانست در بازپرسی همراهی گویید. علیزاده آدم خوبی او گفت: پس لابد همین طور است که شما می است. از این سخنان چنین استنباطکردمکه برخی شاید نسبت به همبندیان خود مندند و یا شاید این سوءظن داشته و یا به کنجکاوی در امور دیگران علاقه شود. های آنان محسوب می ها بخشی از سرگرمی ها وکنجکاوی گونه حرف ی یکدیگر همواره و در همه جا، از جمله در زندان به نظر من نقد دوستانه تواند مورد گاهی می های بی بسیار خوب است، اما سوءظن و کنجکاوی
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2