چرا علیه حجاب شوریدم

209 در زندان استبداد آید، نه ‌ ای را که در پی می ‌ های یادشده و خاطره ‌ ساز شود. من نمونه ‌ مشکل ی محترم با ‌ از آن رو که اهمیت خاصی دارند، بلکه برای آشنایی خواننده ام. ‌ چگونگی روابط و مناسبات میان ساکنان زندان در این نوشتار آورده روشن به قرنطینه رفت ام، در طبقه دوم یک تخت در سالن ‌ ی او نوشته ‌ روشن که قبلا نیز درباره دو اسکان داشت. او مقیم انگلستان بود و پس از سفر به ایران، هنگام خروج روی ضمن بحث و ‌ از کشور بازداشت و زندانی شده بود. او یک روز در پیاده ی دین، از سرگذشت خود برایم سخنگفت. روزی دیگر در ‌ وگو درباره ‌ گفت حیاط نزدم آمد و گفتکه مشکلی در بند برایش پیش آمده و از من خواست که به حل آنکمککنم. او که حدود شصت سال سن داشت،گفت: زانوانم کنند و برایم سخت است که هر روز بارها از نردبان تخت، بالا و ‌ درد می ی ‌ پایین بروم. دوستم در سالن چهار پیشنهاد کرده که جای خود را در طبقه پایین تخت به من بدهد و خود به جای من منتقل شود، اما مسئول سالن کند. از همین رو من چند شب پتوی خود ‌ چهار با این پیشنهاد موافقت نمی را کف زمین، کنار تخت پهن کردم و در آنجا خوابیدم. این کار نیز مورد ام. از او ‌ اعتراض قرار گرفت و من الان سه روز است که به قرنطینه رفته پرسیدم که دلیل مخالفت مسئول سالن چهار با جابجایی شما و دوستتان چیست؟ او گفت که ظاهرا قرار بوده تخت دوستم، فرحناز، پس از آزادی او به فرد دیگری داده شود. به او گفتم: رفتن شما به قرنطینه بازتاب خوبی تواند قهر یا اعتراض تلقی شود و پیامدش برای بند خوب نیست. ‌ ندارد. می ام که به طور ‌ اند، گفته ‌ او گفت: من به مأموران که در این باره کنجکاو بوده ام ‌ ی پایین یک تخت خالی شود و تأکید کرده ‌ ام تا طبقه ‌ موقت به قرنطینه آمده ام. ‌ که از روی قهر و اعتراض به آنجا نیامده من پذیرفتمکه با مسئول سالن چهار صحبتکنم. فرحناز را نیز دیدم و از

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2