215 در زندان استبداد آورند. زندانبانی را نیز باید در شمار مشاغلی قرار ناگزیر به آن کار روی می توانستند، آن را رها شوند و اگر می داد که معمولا افراد ناگزیر به انجام آن می پرداختند. وجه اشتراک مشاغلیکه برشمردم، این کرده و به شغلی دیگر می استکه صاحبان آنها با چیزی سر و کار دارند که خوشایند هیچکس نیست. انگیزد. همانطور کشتن یک موجود جاندار، عواطف هر انسان عادی را برمی ی هراسد، از کشتن نیز گریزان است. همه که هر انسانی، از کشته شدن می گریزند و دوست دارند که آن را به هر نحوی به های عادی از مرگ می انسان های به تأخیر انداختن کوشد راه تأخیر بیندازند. از همین روست که علم می مرگ را بیابد. سر و کار داشتن هر روزه با مردگان، در واقع مواجهه با مرگ کند. شاید به همین است یعنی چیزیکه انسان به طور طبیعی از آن دوری می شوری را انتخاب کند. دلیل است که کمتر کسی تمایل دارد شغل مرده ی چیزها جدا ماندن از خانواده، دوستان و جامعه و محروم شدن از همه و کارهایی که دوست داری، از دست دادن بخش مهمی از آزادی است که شود. زندان ها محسوب می ترین رنج تحمیل آن بر انسان از جمله بزرگ گیرد، اما او را با محروم ساختن از بخشی از ی آزادی را از زندانی نمی همه تواند آزادی اندیشیدن را سلب کند. در افکند. زندان نمی آزادی به رنج می تواند آزادی بیان را از زندانی سلبکند. یک زندانی دنیای امروز زندان، نمی ی جهان برساند، اما او در هر تواند از زندان پیام خود را به همه گاهی می حال در زندان است. ی اندیشمند یونانی، آزادی را فراتر از مناسبات معمول اپیکتتوس، برده خواست آن را از هر گونه تعدی و تجاوز دور نگه دارد. دید و می زندگی می کند. از خواست بپذیردکه بردگی، آزادی او را پایمال می ی او نمی روح آزاده بخش تشخیص همین رو، او آزادی را برابر با «در اختیار داشتن اصل رهایی ، چرا که این اصل در هر شرایط و هر مکانی، 1 دانست درست و داوری» می .۱۴۰۰ ، ، اپیکتتوس، ترجمه نسترن صارمی، نشر چرخچگونه آزاد باشیم .1
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2