221 در زندان استبداد و به هر جاکه لازم نیست مراجعه نکند، او اما باز همراه وکیلم به دادگاه رفته شناسم و رأی آن بود. من گفتم: از آنجا که دادگاه انقلاب را به رسمیت نمی کنم و باقی امور را به احترام وکیلم دانم، لذا به آن اعتراض نمی را معتبر نمی و همسرم به آن دو سپردم. دادگاه مرا به چهار ماه حبس تعزیری و پرداخت رأی دادگاه سنگین نبود 1 یک میلیون تومان جزای نقدی محکوم کرده بود. اما ظالمانه بود. (ایمان ۲۶ ی با توجه به عدم اعتراض به رأی صادره، رئیس شعبه ۹۶ افشاری) یک پنجم از مجازات را تخفیف داد. به این ترتیب حبسم به روز و جزای نقدی به هشتصد هزار تومان کاهش یافت. از نظر من دادگاه ی شوخی و بازی دارد. این انقلاب و محاکمه در آنجا و احکام آن، همه جنبه دادگاه ابزاری است در دست نیروهای امنیتی برای اعمال فشار بر مخالفان، از تنبیه و گوشمالی گرفته تا اعدام. دادگاه انقلاب به فرمان مقامات بالا خواست مرا گوشمالی دهد. می ام، مایل نبود که من حتی یک روز محمد با توجه به وضعیت جسمانی دیگر نیز در زندان بمانم. او نگران من بود و من، نگران او. به او توصیه ها سر بزند و آب و هوایی کردم که چند روز به شمال برود و به بچه می عوض کند. خواهرش شمسی نیز هم نگران من بود و هم نگران محمد. از ی آنها توانست موجب آرامش همه ها می همین رو سر زدن به شمسی و بچه شود تو آنجا باشی و من توانم. مگر می گفت: اصلا نمی شود. محمد اما می ی خود در شمال رفته بودند، به شمال بروم. رایحه و مهدی و دانیال به خانه رفت. خواهرانم و بعضی از دوستانم گاهی به زیرا دانیال باید به مدرسه می زدند. محمد سر می یک روز که از زندان زنگ زدم، فیروزه صابر و مینو مرتاضی نزد محمد اند، از ایشان تشکر کردم. بودند. با آنان صحبتکردم و از اینکه به او سر زده ی هشت آمده است. . تصویر رأی دادگاه در پیوست شماره 1
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2