چرا علیه حجاب شوریدم

227 در زندان استبداد آمیز گفتم: شما، رئیس ‌ پزشکی قانونی بفرستم. من با ناراحتی و لحن شماتت اید؟! و پس از یک هفته ‌ بهداری، موضوعی با این اهمیت را فراموش کرده اید؟! به نظر شما این ادعا اصلا ‌ هنوز مدارک را به پزشکی قانونی نفرستاده قابل قبول است؟ او گفت: پیک نداشتیم که مدارک را بفرستیم. پاسخ دوم تر بود. ‌ او، از پاسخ اولش نیز بدتر و ناموجه ی اعمال ‌ برداشت من این بود که این تعلل و تأخیر نیز بخشی از برنامه فشار بر من است. من از آغاز خود را برای تحمل حبس آمادهکرده بودم، اما این بدان معنا نبود که خود را مستحق مجازات حبس بدانم و در برابر آن، سکوت و یا اعلام رضایت نمایم. من با اعمال هر گونه مجازات و توهین به ی پوشش آنان، مخالف بوده و هستم. از همین رو نسبت ‌ زنان به دلیل نحوه دانستم، ‌ به زندانی شدن خودم نیز معترض بودم و از آنجاکه آن را عادلانه نمی ام نبودم. ‌ حاضر به سپردنکفالت و وثیقه برای آزادی به خانم میرزایی گفتم که به رفتار دکتر موحد و کوتاهی بهداری در خواهم با رئیس زندان ‌ ارسال مدارک به پزشکی قانونی، اعتراض دارم و می صحبت کنم. من مدتی منتظر تماس با رئیس زندان ماندم. میرزایی پس از تواند ‌ مدتیگفت: رئیس زندان در دفترش نیست.گفتم با هر مسئولیکه می در این رابطه به من توضیح بدهد، تماس بگیرد. او در تماس گرفتن تعلل کرد. من در راهرو روی صندلی نشستم و گفتم که به عملکرد بهداری ‌ می معترضم و باید یکی از مسئولان زندان در این باره به من پاسخ دهد. آن روز چهار ساعت در آن راهرو، مقابل دفتر رئیس بند زنان نشستم. خانم میرزایی پس از مدتی به من گفت: مدارک به پزشکی قانونی ارسال شد. به وکیلتان بگویید فردا برای پیگیری به آنجا برود. من باز هم اصرار داشتمکه با یکی از یک با من حرف نزدند. پس از چهار ‌ مسئولان زندان صحبت کنم، اما هیچ ساعت آنجا را ترککردم. یکی از مأموران در آهنی ته راهرو را باز کرد و من ی بالا رفتم. به وکیلم زنگ زدم وگفتمکه فردا جهت ‌ ها به طبقه ‌ با یکی از بچه

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2