چرا علیه حجاب شوریدم

229 در زندان استبداد خواهم وکیلم را ببینم. او باکسی تماسگرفت و بعد به منگفت ‌ گفتم: می که با این ملاقات موافقت نشد. گفتم: چرا؟ گفت برای اینکه شما روسری کنید.گفتم: اما من یک بار با وکیلم ملاقاتکردم. او پاسخ داد که آن ‌ سر نمی دهند. با وکیلمکه از دادسرا خارج شده ‌ یک بار استثنا بود و دیگر اجازه نمی ی پیامدهای آزادی مشروط پرسیدم وگفتمکه ‌ بود تماسگرفتم. از او درباره پذیرم. او تأکید کرد که هیچ پیامدی برایتان ندارد. ‌ من هیچ تعهدی را نمی باز جهت اطمینان پرسیدم برای آزادی مشروط نیازی به کفالت و وثیقه نیست. درست است؟ او گفت: بله، هیچ مشکلی نیست. زیر درخواست مرا امضاکنید. به مأمورانگفتمکه فائزه را صداکنند تا بیاید و درخواست آزادی مشروط را برایم بخواند. فائزه آمد و درخواست را برایم خواند و تأیید کرد که نام و امضای سید محمود علیزاده طباطبایی زیر آن است. سپس من نیز آن را امضا کردم و به شود و نسبت به ‌ میرزایی دادم وگفتم: چرا موضوع عدم تحمل پیگیری نمی پاسخ پزشکی قانونیکه به وکیلمگفته بود یک ماه دیگر مراجعهکند اعتراض کردم. تا آنجاکه در خاطرم هست، به مسئولان زندان نیز گفتمکه بهکوتاهی آنان در پیگیری این موضوع، معترضم. وکیلم یکی دو روز بعد که برای پیگیری آزادی مشروط به دادگاه انقلاب رفته بود، به او گفته بودند پرونده اینجا نیست و به دادسرای اوین ارسال شده است. او به دادسرا رفته بود که در آنجا نیز با همین پاسخ روبرو شده بود که پرونده اینجا نیست. نامه به نهادهای حقوق بشری احساس من این بودکه نهادهایگوناگون قضایی، زندان، پزشکی قانونی و وزارت اطلاعات، هماهنگ با یکدیگر دارند من و وکیلم را به بازی گیرند. برای آنان سخت بودکه مرا بدون رفتن به دادگاه، بدون سر کردن ‌ می روسری و بدون سپردن کفالت و وثیقه آزاد کنند. از همین رو دست دست

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2