چرا علیه حجاب شوریدم

234 چرا علیه حجاب شوریدم اعزام دوباره به بیمارستان فارابی ی اولیه به بیمارستان فارابی که توسط زندان در ارتباط با ‌ در مراجعه پزشک گفته بود که هرچه زودتر ‌ عدم تحمل حبس صورت گرفت، چشم برای پیشگیری از زخم قرنیه باید دوباره به آنجا مراجعه کنم و در این ی مورد نیاز راکه ‌ ای نیز به بهداری زندان نوشت. محمد وسیله ‌ خصوص نامه پزشک تجویز کرده بود، با مراجعه به چند جا بالاخره تهیهکرد. از زندان ‌ چشم درخواست کردم که هرچه زودتر به بیمارستان فارابی اعزامم کنند. مهدی و رایحه نیز از متخصص قرنیه در فارابی برای صبح روز دهم اردیبهشت وقت گرفتند. مسئولان زندان با اعزامم موافقت کردند. ی پایین رفتم. آن روز بند خیلی ‌ صبح دهم اردیبهشت ساعت نه، به طبقه شلوغ بود و در آهنی منتهی به دفتر بند، بسته بود در حالیکه ساعات اداری ی در، خانم میرزایی را صدا زدم و گفتم که برای ‌ باید باز باشد. از دریچه ام. به محمد نیز گفته بودم که پیش از حرکت به او زنگ خواهم ‌ اعزام آماده زد تا به بیمارستان بیاید. دینا قالیباف، بیمار و رنجور، پشت در آهنی روی صندلی نشسته بود و کرد. او از هنگام بازداشت، سیزده روز پیش، دچار یبوست ‌ گاهی ناله می شده بود و در ده روزگذشته چند بار به بهداری زندان مراجعهکرده و پزشکان اقدام مؤثری نکرده بودند. اکنون با دل درد شدید آنجا نشسته و منتظر اعزام به بیمارستان بود. ی در آهنی صدایم زد و گفت: امروز ‌ کمی بعد خانم میرزایی از دریچه توانید به بیمارستان ‌ تان آمده است. اگر مایلید می ‌ شوید. دستور آزادی ‌ آزاد می بروید و بعد از بازگشت، همسرتان برای پیگیری کارهای اداری به زندان مراجعه کنند و یا اینکه الان به ایشان بگویید با کارت شناسایی به دفتر آقای نیری (قاضی ناظر زندان) مراجعهکنند. بعد افزود: هر طور میلتان است. من دهم بعدا خودم ‌ ام صادر شده است، ترجیح می ‌ گفتم: خب، اگر حکم آزادی

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2