چرا علیه حجاب شوریدم

235 در زندان استبداد طور بهتر است. ‌ پزشک مراجعهکنم. او نیز گفت: به نظر من هم این ‌ به چشم ام کو؟ آیا مطمئن هستید که صادر شده است؟ مبادا آزاد ‌ گفتم: حکم آزادی ی کارها را ‌ نشوم و وقت بیمارستان را از دست بدهم. در آن صورت، همه باید دوباره انجام دهیم. او گفت: نگران نباشید. در آن صورت، فردا اعزام اند که شما امروز آزادید و حکم آن ‌ شوید. او افزود: به ما تلفنی اطلاع داده ‌ می توانند بیایند و موضوع را پیگیری ‌ نشیند. همسرتان می ‌ دیرتر روی سیستم می کنند. ایکه به نهادهای حقوق بشری نوشته بودم، همان ‌ از دیگر سو شنیدم نامه ها انتشار یافته است. ‌ روز صبح در رسانه درنگ برای آنکه مبادا محمد به سوی بیمارستان حرکت کند، با ‌ من بی استفاده از وقت تلفن یکی از دوستان به او زنگ زدم و گفتم که به جای بیمارستان به دفتر آقای نیری در زندان برود و ضمنا به مهدی بگوید که قرارم ی ‌ کردم که (بنا به گفته ‌ پزشک در بیمارستان لغو کند. من فکر می ‌ را با چشم حمیدی) حکم آزادی مشروط برایم صادر شده است. زندان برای اعزام چند زندانی به طور همزمان، امکانات زیادی نداشت. به نظرم آن روز برای اعزام من از یک سو به بیمارستان فارابی، و از سوی دیگر، اعزام دینا قالیباف به بیمارستان طالقانی، همراه با دو تیم از مأموران ها با آن ‌ با مشکل روبرو بودند، زیرا با آنکه اعزام من لغو شد، دینا ساعت وضعیت همان جا نشسته، منتظر اعزام بود. وقتی به محمد گفتم که برای پیگیری آزادی و بردن من به خانه به زندان بیاید، خیلی خوشحال شد و گویم تا از صحت آن مطمئن شویم. ‌ گفت: فعلا موضوع را به کسی نمی دانستم که محمد قرار است چه کاری را پیگیری کند و چقدر به طول ‌ نمی خواهد انجامید. با صبوری منتظر بودم که از دفتر بند خبرم کنند. در این فاصله من و بعضی از دوستانکه نگران حال دینا بودیم، موضوع کردیم. فضای بند ناآرام و ملتهب بود. با یکی از ‌ اعزام او را پیگیری می

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2