129 درجستجوی عدالتجهانی رنجور که یک دستش در اثر سکته فلج شده بود. ملادیچ برای برخی قهرمان جنگ بود اما بازی سرنوشت باعث شد تا کسی را که عاشقانه دخترش، آنا، که با تمام ۱۹۹۴ دوست داشت، از دست بدهد. در سال سال داشت، در ۲۴ وجود دوستش داشت، عاشق شده بود. او که تنها هایشبه نامگوران آشنا شد،جوانی کلاسی یپزشکی با یکی از هم دانشکده سیما و جذابکه دلش را ربود. این عشق پرشور جوانی باعثشده خوش ی چیز را از یاد ببرند اما قرار بود جهانشان زیروزِبَر شود: خانواده بود همه بشری بودند و از نظر آنان پدر عزیز آنا هیولایی گوران از فعالان حقوق هولناکبود. های شد و رسانه ی سیاست صحبتی نمی ی ملادیچ درباره در خانه کنترل دولت صربستان مانع از آن بودند که آنا از واقعیت اطلاع تحت خواست با او تشکیل پسرش، گوران، که می پیدا کند. اما اکنون دوست های هولناک پدرش خبر داد. آنها ی جنایت خانواده بدهد، به آنا درباره در کنفرانسی در مسکو چند روز پرشور و عاشقانه را با همگذراندند و رفتند، ی خود رؤیاپردازیکردند. اما در روسیه هرکجاکه می ی آینده درباره شدند. در قسمتی یسارایوودر تلویزیونمواجه می کننده با تصاویر ناراحت تیراندازی ی تک از بلوار سلیموویچ رهگذریغرق در خونخود بود،گلوله اشخاتمه داده بود و اکنون دختر عزیز ملادیچ باید شاهد پخش به زندگی جهانی اعمالشنیع پدرشباشد. گوران به آنا گفتکه باید در برابر ملادیچ بایستد، در غیر این صورت ی مشترک آنها نابود خواهد شد. او مجبور بودکه بین پدرشیا همسر آینده اش، یکی را انتخابکند. آنا زیر فشار گوران و هراسان از اینکه مبادا آینده اش را بر هم بزند،کوشید با احتیاط این موضوع را مطرح انسجام خانواده
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2