در جستجوی جهانی بهتر

وجویجهانی بهتر ‌ درجست 258 ها ‌ الله». این همان سلام داعشی ‌ جسورانه بالا گرفته بود،گفت: «لا اله الا ی این جنگجویان مقدس، از ‌ و نماد توحید بود. در روایت خودخواهانه شودکه هرکس ایدئولوژی ‌ ی عجیب حاصل می ‌ فرض توحید این نتیجه شدیداً سنتیِ سلفیِ آنها را نپذیرد،کافر است و باید خونش ریخته شود. نگار ‌ همراه روزنامه ‌ من استاد دانشگاهیکانادایی بودمکه در زندان دهوکبه مشهور، سالی آرمسترانگ، در برابر جوانی نصفسنخودم نشسته بودم و خواست اصول ابتداییجهاد را به ما درس بدهد. ‌ او می اشحاکی ازموفقیتامیرانداعشی ‌ پریشانه ‌ نطق احمددر بیان الهیاتروان پذیر و استفاده از استیصال آنها ‌ های آسیب ‌ وشوی مغزی جوان ‌ در شست بود. اما پساز مدتکوتاهی دیگر ‌ برایجاانداختن باور به خلافت اسلامی یافتن خودنمایی ایدئولوژیکش، آنچه بر ‌ حرفی برایگفتن نداشت. با پایان ی ‌ پذیر بودکه مشغول بررسی دوباره ‌ جا ماند، نوجوانی سردرگم و آسیب اشبود. ‌ هایزندگی ‌ انتخاب گرداند، زیر لبگفت: «دلم برای ‌ هنگامیکه نگهبانان او را به سلولشبرمی توانستم زمان را به عقب برگردانم و به مدرسه ‌ مادرم تنگ شده.کاش می 1 خواستم پزشکشوم.» ‌ بروم، می چیزی باعثشده ‌ احمدِ پزشکچگونه به احمدِ قاتل تبدیل شده بود؟ چه جای ‌ بود تا مرد جوانیکه رؤیاها و آرزوهایی برای خود داشت، مرگ را به زندگی برگزیند؟ شاید قدرت پیوند بنیادین او با مادرش بتواند سرنخی به چیز را از دست داده بود و ظاهراً این تنها بند نجاتی بود ‌ ما بدهد. او همه طورکه ‌ کرد. آن ‌ شناخت، متصل می ‌ ایکه می ‌ که وی را به پرمعناترین رابطه ست ‌ ها ناامیدیشدید و فقدان پیوندی ا ‌ ام، علتخودکشی نوجوان ‌ فهمیده ‌ که بتواند به زندگی ارزش زیستن بدهد. مسئله بیشتر به سلامت روانی

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2