درآمدی بر صلح جاودان کانت

73 سوی] صلح جاودانکانت ‌ تفسیری بر [به ای ‌ هایمستأصلانه ‌ گیری ‌ دهد: «ما لاجرم به چنین نتیجه ‌ کانتپاسخ می ِ حق، واقعیتی ابژکتیو دارند، ‌ های محض ‌ رسیم، اگر فرضنگیریمکه اصل ‌ می توانند حاکم شوند.» فارغ از هر اعتراضی از جانبسیاست تجربی، ‌ یعنی می تواندیکقدم ‌ کنیم. «بر اینروی،سیاستحقیقینمی ‌ یآنهاعملمی ‌ ما بر پایه ِ اخلاق را بگذارد.» ‌ بردارد، بدون آنکه نخستحق احترام خود هنری ‌ خودی ‌ رغم آنکه سیاست به ‌ گوید: «به ‌ صراحت می ‌ کانت به وجه یک هنر نیست.» اگر اخلاق ‌ هیچ ‌ دشوار است، وحدت آن با اخلاق به تواند اینگره را باز کند، ولی اخلاق ‌ و سیاست در تضاد باشند، سیاست نمی را ‌ توان تفاوت ‌ ی کانت، «اینجا نمی ‌ عقیده ‌ تواند گره را بِبُرد. چراکه به ‌ می ای از حقی عملاً مشروع را ریخت ‌ کاره ‌ ی نیمه ‌ تقسیم کرد و طرح خانه قیمت ‌ ها باید مقدّس بماند، هرچند به ‌ (میان حق و امتیاز)... حقوق انسان های بزرگی از جانب قدرت حاکم... هر سیاستی باید در ‌ ازخودگذشتگی توان امیدوار بودکه هرچند کُند، به ‌ برابر حق زانو بزند، ولی در عوض، می درخشندگی پایداری برآید.» این بدان معناست که در ارتباط با پرسش جنگ و صلح، عقل دهد: نبایدجنگیوجود داشته باشد. دیگر ‌ عملی«رأیمنفیقطعیمی ‌ ـ ‌ اخلاقی مسئله این نیستکه آیاصلحجاودانچیزی[آرمانیمعقول] استیا نیست... تواند باشد، چیزی بوده است». ‌ ما باید چنان عملکنیمکهگویی آنچه هیچ می یمفهوم حق بنا شود. در نتیجه، «کلّ ‌ ولیصلحجاودان باید تنها بر پایه جویی ‌ در درون مرزهای عقل محض، همین صلح 31 غایت نهایی حقوق پایدار و همگانی است.» 31 Jurisprudence

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2