مبانی مبارزه‌ی خشونت‌پرهیز

پرهیز ‌ ی خشونت ‌ مبانیِ مبارزه  28 شـان سرمسـت و در وجد شـده باشـد، ‌ بعـد از مـدت کوتاهی، انگار که روح از جـای برخاسـتند (پنداری کسـی بـه آنان علامـت داده باشـد) و با آرامش نیروهـای پلیـس و نیروهـای وضع اضطـراری گام ِ و خونسـردی بـه سـمت یکدیگـر رسـیدند، برخی از ِ س َ ی صـدار ‌ برداشـتند. زمانـی کـه بـه محـدوده مـان ‌ کنیـم؛ فقـط آزادی ‌ گفتنـد: "مـا هیـچ کار نادرسـتی نمی ‌ آنـان چنیـن می ]۱۱["؟ کنیـد چه حسـی داریـد ‌ خواهیـم. شـما از ایـن کارهایـی کـه می ‌ را می نـژادی بـود ِ جدایـی ِ بدنـام ِ کـه خـود یـک طرفـدار ‌ چـه فرمانـده پلیـس ‌ اگر هـا را بـاز کنیـد!"، مأمـوران انگار ‌ پاش ‌ زد کـه "آب ‌ سـر هـم فریاد مـی ِ پشـت آنان گام ِ شـان فلج شـده بـود. راهپیمایـان با خونسـردی به سـمت ‌ کـه دستان ها عبـور کردنـد. ‌ نشـان ‌ پلیـس و آتش ِ صفـوف ِ برداشـتند و درسـت از وسـط .ریختند ‌ ایـن در حالـی بـود کـه بعضـی از آن مأمـوران داشـتند اشـک می زیبایـی ِ دفعـات مؤثـر یافتـه بـود توصیـف ‌ گانـدی کـه ایـن پدیـده را به چه سـاتیاگراها ‌ دهد: "آن ‌ ی آن دارد کـه ایـن دگرگونی چگونـه رخ می ‌ دربـاره آن ِ د نیسـت بلکه رهاسـازی َ ر ِ خ ِ زدن ‌ دهـد پـس ‌ در چنیـن مـواردی انجـام می ب، ّ تعص ِ ای نظیـر ‌ فرومایه ِ آن بـر تمای ت ِ ط ّ تسـل ِ از سـکون اسـت و تثبیـت ی شـود، ّ نما تلق ‌ توانـد متناقض ‌ هـا. بـه بیانـی دیگـر کـه می ‌ آن ِ نفـرت و امثـال کند کـه آزاد ‌ گیـرد، بلکـه مجبـورش می ‌ د را بـه بردگـی نمی َ ـر ِ سـاتیاگراها خ آن ِ ش بهتـر اسـت بـه عنـوان َ ـد َ خوان ‌ د" می َ ـر ِ جـا "خ ‌ چـه او در این ‌ باشـد." آن ی مـا بـا آن در پیوندیـم. آن آگاهی ‌ درونـی توصیـف شـود که همـه ِ آگاهـی بشـر] ِ ی مـا [یعنی نوع ‌ گونه ِ ریـن َ ب ِ پرهیزی "قانـون ‌ ایـن اسـت کـه خشـونت تـر هـم گفتیـم، ایـن آگاهـی در هـر کـس نهفته ‌ طـور کـه پیش ‌ اسـت." همان ً انسـان اسـت، اگرچـه ممکـن اسـت موقتا ِ طبیعـی ِ اسـت و ایـن وضعیـت ِ ی نفرت پوشـانده شـود. در اصـل، اگر زمـان و مهارت ‌ توسـط ابرهـای تیـره

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2