نامه‌های زندان

201 نسرین ستوده توانستم جلویشان ‌ غیرمنتظره بود. وقتی فشار را به نهایت رساندند، نمی رسد که انسان برای حفظ ش ن و ‌ دانی عزیزکم، جایی می ‌ سر خمکنم. می اشنیاز دارد «نه» بگوید و منکه «سهم» شما را شرافتمندانه ‌ هویت انسانی ها همزمان با ‌ پرداختکرده بودم، از سهم انسانی خودم «نه»گفتم. و خیلی من و قبل و بعد از من «نه»گفتند و اکنون همگی ما زیر یکسقفحبس هایی از تاریخ یکملت استکه ملت باید «نه» بگوید ‌ کشیم. اینها برهه ‌ می تا خودشرا حفظکند و تداوم خود را شرافتمندانه تضمینکند. ی جدیدی از مبارزه شده بودم. اکنون دیگر امکان ‌ من وارد عرصه دفاع در دادگاه و وکالت و قانون و... وجود نداشت. اکنون من زندانی حکومت بودم و شما زندانی «مادر». موضوع حساسبین من و شما (تو و ام همین است. منطق امروز من ‌ همه برایش مقدمه چیده ‌ خواهرت)که این کنم، ‌ تکآنها دفاعمی ‌ مکه از تک ‌ ا ‌ چنین است. من برایکارهایشرافتمندانه یکمادر وظیفه دارد به امورکودکش به نحو احسن ‌ ام. البتهکه ‌ گرفتار آمده اش، تحصیل و ‌ یکودک، به آرامش روانی ‌ رسیدگیکند. او باید به تغذیه های انسانی ‌ حال باید ارزش ‌ یکمادر درعین ‌ تربیتشو... رسیدگیکند. اما هایشبیاموزد. وعلاوه بر این، باید به آنها بیاموزدکهحفظ این ‌ را نیز به بچه ها نیازمند پافشاری بر آنهاستو پافشاری بر آنها نیازمند هزینه است ‌ ارزش کند و ما را برای یکدیگر ‌ و هزینه همین استکه پرداختش دلتنگمان می کند و... . ‌ نگران می کنم ‌ یپدر و مادرهاییمقایسه می ‌ یهرروزه ‌ منکارخود را باکارساده فرستند وساعات ‌ هایشان، آنها را به مدرسه می ‌ که برای تربیتصحیح بچه کنند، اما همه به این دوری از خانه و ‌ ها سر می ‌ زیادی از روز را بدون بچه

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2