نامه‌های زندان

227 نسرین ستوده نیمایعزیزمسلام ات ‌ توانمشروعسالتحصیلی ‌ دانم باید نامه را ازکجاشروعکنم؟ آیا می ‌ نمی را بدون وجود من و حتی پدرت نادیده بگیرم و بگویم نیما جان امسال هم ات ‌ هایقبل؟ لطفاً سر وقتمدرسه ‌ یکسالی استبرایخودشمثلسال هایت را بنویس، درست را بخوان و پسر خوبی باش تا ما ‌ را برو مشق برگردیم. سروتهی به تو بزنمکه ‌ های بی ‌ عنوان یکمادرچنینحرف ‌ متنفرمکه به همواره در مدت عمر کوتاهت در تلاطم زندان و ملاقات و قطع ملاقات و ترس از بیداد زیستی. عنوان یکمادر از تو بخواهم وجودم را نادیده بگیری و ‌ توانم به ‌ یا نمی با خود فکر کنی اصلاً مادر نداری تا به این ترتیب با خیالی راحت بهکار و رحمانه رفتار کنم. ‌ ام بپردازم. دور باد از منکه با تو چنین بی ‌ مبارزه توانستم شاهد اعدام نوجوانان وطنم باشم ‌ اما نیمای من، چگونه می ها ‌ ها ببندم تا شب ‌ آزاری ‌ توانستم چشم بر کودک ‌ و سکوتکنم؟ چگونه می

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2