285 نسرین ستوده یعزیزم، سلام مهراوه هاییکه تو نیستی، خیلیخیلیخیلیخیلی... دلم برایتتنگشده. یکشنبه گیرد و جایت برایم خالی است. امروز از صبحکه پاشدم، به خیلی دلم می های قشنگت، هیکل خوشگلت کردم. دندان تو و صورت زیبایت فکر می شود. راستیکه تو چقدر گیرم، بغلم پر می که هربار آن را در آغوش می حال همیشه اقتدارت را هم داری. از این دومی دلنشین هستی و درعین طورکه بابا به خانه آمد، من هم خیلی خیلی خوشحالم. مهراوه جان، همان گویی خودم خوانی می آیم. لابد وقتی این نامه را می دیر یا زود به خانه می موقع فکر نکنی دیگر دانم. ولی خب من هم باید این را بگویم تا تو یک می آیم. سلامم را به هرکسکه دوست داشتی برسان. دوستت وقت نمی هیچ دارم، خیلی زیاد. بوسمت هزار بار می ماماننسرین اوین ـ بند زنان ۱۳۹۸ اردیبهشت ۱۶
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2