های زندان نامه 292 عمار عزیزم، سلام تان خوب داشتنی ی عزیز و کوچولوی دوست امیدوارم حال تو و سپیده گذرد باشد. دوستدارم بدانیکه هیچروزی، نه در آزادیو نه در زندان نمی توانی که به یاد تو نباشم و با امیدهایم به تو فکر نکنم. با این مقدمه می ات نکات ات خوشحال شدم. در نامه حدس بزنیکه چقدر از دیدن نامه کنم. مهم زیادی آمده بودکه تا جاییکه بتوانم در مورد آنها صحبتمی امکه انتظارات مردم و فعالان در داخل و خارج از عمار جان، متوجه امکه های من است. متوجه کشور بسیار فراتر از اظهارات و حتی فعالیت ای ای واحد و برنامه امکه پروژه اظهاراتم نامنسجم و پراکنده است. متوجه طور که قبلاً خدمتت مدوّن از سوی من اعلام نشده است. منتهی همان خواهند مرا در جایگاه سیاسی گفته بودم، مشکل آنجاستکه دیگران می ی سیاسی و در هر سطحی از خواهم در حوزه قرار دهند و البته من نمی ی حقوقی خواهم در حوزه آن فعالیتکنم. من یک وکیلم و درهرحال می کار کنم نه سیاسی، چون نسبتکار حقوقی به سیاسی نسبت دریا به برکه است و من دوست ندارم دریا را رهاکنم و به برکه برگردم. اگر قرار است
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2