نامه‌های زندان

های زندان ‌ نامه 322 نیمایعزیز و دلبندم، سلام توانم ‌ دانم چطور می ‌ عنوان یکمادر باید از کجا شروعکنم. نمی ‌ دانم به ‌ نمی ای، اما ‌ از موضوعاتی سخن بگویمکه تو هیچ نقشی در ایجاد آنها نداشته کشی. ‌ رنج ناشی از آن را به دوشمی دانم زمانیکه بزرگشوی نسبت به این روزها چه ‌ نیما جان، من نمی ی آسایش ‌ دانمکه اگر ما پدران و مادران به بهانه ‌ قضاوتیخواهیکرد. اما می فرزندانمان هیچ اقدامی نکنیم، هرگز فرزندانمان روی آسایش را نخواهند دید. پسمن به همان اندازهکه از این موضوع نگرانمکه روزی بزرگشوی هایم انتقاد کنی، از اینموضوع نیز نگرانمکه اگر هیچ ‌ و از من بابتفعالیت نداشته باشم، بابت آن، موردِ انتقاد قرار بگیرم. مسلماً تو حق هر دو ‌ اقدامی ها ‌ آنکه نیاز به ت یید من باشد. اما من نیز به مانند میلیون ‌ انتقاد را داری، بی اند، حق دارم به حجاب اجباری ‌ زن که شرایط سختی را تحمل کرده عنوان ‌ عنوان یکوکیل،خواهان دادرسیعادلانه باشم. به ‌ معترضباشم. به عنوان یکمادر، خواهان ‌ یک انسان، خواهان لغو مجازات اعدام باشم و به لغو مجازات اعدام نوجوانانکشورم باشم. دوست دارم بدانی، مثل یک

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2