نجف دریابندری

۱۲7 گفت وگو درباره ی ادبیات من البته فهمیدم که این یکی از شوخیها ی هوشنگگلشیری است. شکی نبود که بهرام صادقی مرده است. در میان میراث مختصریکه از او به جا مانده چند داستانکوتاه به چشم میخورد. ملکوت از آن خرت وپرتهای ال ی استکه معمو روی دست وراث میماند. اول به نظر خیلی گران قیمت میآید، ولی چون مصرفی برایش ندارند، یواشیواش به زیرزمین منتقل می شود، بعد هم سر از زباله ال دانی درمیآورد. ا ن گویا توی زیرزمین باشد. شما فکر نمی کنید که این داوری شما بی انصافانه است؟ نه، فکر می کنم مغرضانه است و غرض از آن هم بیارزششمردن ملکوت است . چطور است برگردیم به موضوع رشد رمان در سالها الب؟ ی بعد از انق به نظر من، ال این حرکت خیلی پیش از انق ب شروع میشود. من فکر میکنم آن جنبشی که هدایت آغازکنندهاش بود هم در شخص هدایت به بن بست رسید و هم در شاگردان هدایت تغییر شکل داد و تا حد زیادی به ضد خودش مبدل شد. بااینحال، از این جنبش میراث گرانبهای ی باقی ماند. منگمان میکنمگرانبهاترین این ه ا خیمهشببازی صادق چوبک است. ولی چوبک همکموبیش همان مسیر هدایت را طی کرد و سر از سنگ صبور درآورد. من یک وقت نظرم را دربارهی اینکتاب نوشتم؛ هنوز نظرم اساسا فرقی نکرده. (ضمنا بد نیست برای شما بگویم که پارسال در برکلی کالیفرنیا سری به چوبک زدم و خیلی هم با محبت از من پذیر ای ی کرد . اگر فرصت شد، تفصیل این دیدار را بعدا شاید برای مجلهی شما بنویسم.) به نظر من اینطور می آید که جنبش وارد کردن تکنیک داستاننویسی به ادبیات فارسی سرنوشتش به سرنوشت وارد کردن تکنولوژی غربی به صنایع ایران بی شباهت نبوده. یعنی با همهی ت شهای ال ی که شده، بهجز در موارد منزوی و ، العقب ب در واقع این کار هرگز عملی نشد. ولی ازطرفدیگر، درست در همان ایامیکه به نظر می رسد سنت هدایت به بنبست رسیده، می بینیمکه اتفاق تازهای میافتد. منظورم انتشار شوهر آهوخانم است . ازقضای روزگار، اولین مقاله را دربارهی این رمان من نوشتم و هنوز هم بعد از سالها گاهی به من می گویند که این کارم مغرضانه بوده؛ یعنی میخواستهام این کتاب را « نسه» کنم و ال ال البته کام درست هم میگویند. اما اینکه گفتم

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2