نجف دریابندری

۸۰ نجف دریابندری اما نتوانستم آن مقدمه را بنویسم. کتابها را همانطور که او خواسته بود و من قول داده بودم بهش برگرداندم. مقصودم این استکه اینکتابها ی بسیار نایاب را باگشاده دستی به من داد. بههرحال، مهدویها آدمها ی جالبی بودند. نقاشی و نقد نقاشی ی کی از کارها ی شما در عرصهی مطبوعات نقد نقاشی بوده است. البته امروز دیگر کمتر کسی به خاطر میآورد، اما در کتابها ی مربوط به نقاشی از شما به عنوان یکی از پی شگامان نقد نقاشی یاد میشود. در جامعهی نقاشان هم از شما بهعنوان کسی یاد می شود که نقاشی میشناسید. شما نقاشی را کجا خواندهای هاید ی ال نقاشی خواند د؟ اص ا شم نقاشی داشتید؟ عرض شودکه بنده نقاشی را در واقع آنچه خواندم در کالس آقای تاشچیان در دب ی رستان رازی بود. او معلم خوبی بود. البته در واقع ی ک آدم وحشی بود، ولی خب ، نقاش خوبی بود. تئاتر و نقاشی درس می داد و من در دبی رستان رازی ی کی دو سال شاگرد او بودم. ی عنی همان درس نقاشی در مدرسه؟ آره . منتها من فکر می ال کنم احتما تنها شاگردی بودم که چیزهایی را که اینها میگفتند ی اد گرفتم. بقیهی بچهها درس نقاشی را جدی نمیگرفتند، ولی من یک چیزهای ی تو کلهام رفت. طرز کار ای ال ن آدم هم جالب بود. مث ی ک طرحی میکشید، می آورد روی تختهسیاه می گذاشت. غالبا با مداد یا قلم خی لی درشت و میگفت ای ن را بکشید. ی ادم است ی ک بار سگیکشی ده بود با خطوط خیلی درشت که خی لی قشنگ بود. کلهی ی ال ک سگ از نیمرخ. بچههای ک س همه نشسته بودند از روی آن میکشیدند. من هم مدادی برداشتم و از روی آن تندتند ی ک چ ی زیکشیدم. نگاهشکه می کردی از نزدیک چیزی نبود. کار تاشچیان هم همینطور بود. ی عنی از نزدی ککه نگاه میکردی چیزی نبود. بچهها به منگفتند مسخرهکردی؟ این چی ه تو کشی دی؟گفتم خودش هم همین جوری است دیگر! بههرحال،کشیدم، بردم استاد نگاهکرد. گفت خ ی لی خوب است. زی رش هم یک چ ی زی به ارمنی نوشت، مث ی الً خ لی خوب! فارسی بلد نبود.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2