چهره به چهره رو به رو

32 20 - دفترهای آسو گاه دائمی او و چیزی که پیشاپیش نفوذ حرکات او را موجب ‌ مثابه سکونت زمانیکه دهان باز کرد اش: « ‌ های زبانی ‌ شد، حتی پیش از نمایش مهارت ‌ می کردکه ... جشن عروسی را ‌ و سخن آغاز نمود چنان با قدرت صحبت می دیدند که قلوبشان مملو ‌ .» حالا آنها، زنان حاضر، چه میبهکلی از یاد بردیم تواند ‌ چه چیزی میاز مسرت و محبت او شد؟ به تعبیر نیچه، چیزیکامل: « .» چیزیکامل چهکامل است ‌ ای بخشد؟ تماشای آن ‌ به تنهایی به ما جان تازه بیانکرده است، 1 لوح مقصودکه بهاءاللّه در ‌ عیب و نقص دیدن. چنان ‌ و بی ی نفوذ کلام این است: از فراغت و صفای قلب لطافت سخن پدید ‌ قاعده آید و کلام لطیف نافذ است، مقاومت در برابر آن نتوان. اما تنها قلب ‌ می ویژه که پاکی روح ‌ فارغ و صاف لطیف است و خاستگاه ملاحت گفتار. به آکند، و طاهره ‌ سبب تیزی عقل است و تیزی عقل کلام را با حکمت می کند. سخن باید ‌ یعنی پاکی. و حکمت، زمان و مکان سخن تمام را تعیین می به این مقام برسد تا بتواند صحنه را به دستگیرد و عوضکند. اما حکمت کننده نبود والا جای ‌ طاهره حکمتی بازدارنده برحسب شنوندگان، و خاموش او در زندان نبود. این حکمت با تهور آمیخته بود. او در حالی که در جهان کرد و از آنجاکه زن بود، بر دست و پای خود زنجیر جهان ‌ قدمایی زندگی می ی ‌ دید که زمانه ‌ کرد، می ‌ رو به زوال را بیش از هر کس دیگری احساس می کرد که ‌ توانگفت او هرگز سخنی ساز نمی ‌‎ دیگری در راه است. به جرئت می ایکه فرارسیده است ‌ در آن به مفهوم زوال و انحطاط عصر خود و نوید آینده ها و در رأس آنها یک ‌ اند، نپردازد. بابی ‌ و مردمان از دیدنش محروم مانده پیرو باب، جزو اولین نفوسی از ایرانیان بودند ترین ‌ بلندمرتبهزن، طاهره، که بسیار پیش از روشنفکران و اندیشمندان امروزی ما، از زوال و انحطاط اش از تعارض مفاهیم کهن ‌ ایران و ایرانی گفتند. فطانت او و علم و آگاهی . «ان البیان جوهر یطلب النفوذ و الاعتدال اما النّفوذ معلق باللطافه واللطافه منوطه بالقلوب الفارغه الصّافیه و اما 1 الاعتدال امتزاجه بالحکمه التی ذَکَرناها فی الالواح.»

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2