چهره به چهره رو به رو

37 طاهره، و آزادی در اسارت در حقیقت آنچه باعث این تعارض شده است این است که ظاهرا خانهی ای ازکلانتری شده بود، آنجا هم ‌ کلانتر به دلیل حضور یک زندانی زن شعبه زندان بود و هم محل برگزاری عروسی. محلی برای جداکردن زنی از اجتماع و در همان حال محلی برای پیوند دادن «دو تنها و دو سرگردان دو بیکس» (حافظ). از دل این همزمانی و تضاد، امکان واسازی برخاسته بود. این ی زندگی واقعی طاهره ته و ‌ تضاد هنوز تضاد زندگی ما ایرانیان است. قصه توی عروسی را درمیآورد. رمقی برای نمایش و ظاهرسازی آن نمیگذارد. در اینجا، در مرکز رویداد واسازی مفهوم عروسی طاهره، عروس جهان، قرار دارد. شاهزاده خانم از صدای محکم جدی و مسلط او میگوید که فضای مجلس را شکست. و ما میدانیم که حاضران در عالمی که پیش چشمشان پیدا شده بود فرو رفتند. گفتگوها فراموش شد و ثبت نشد و ما را هم دیگر به آن دسترسی نیست. در آن شب و در آنجا فقط یک جان نیرومند حکمرانی می کرد. ای حاضر در مجلس بتواند بر ‌ ما نباید انتظار داشته باشیم که نویسنده دهد چیره شود و در حالیکهکلمات ‌ شوریکه بر اثر شنیدن به او دست می است شنوندگان را به مقام و ‌ ترین شکل خود عمل کرده و توانسته ‌ در عالی ادراکی جدید برساند به خود آید و صورت سخنان طاهره را ثبت کند. این کار برای ارواح بدَوی محال بوده و یک پارادوکس است چون شرط ورود نخوردگی بوده است و ‌ به این عالم روحانی همان سادگی و بدَویت و دست شرطکتابت، فرهنگ.کسیکه این را داشته به آن راه نداشته وکسیکه آن را داشته به این حاجت نداشته است. کسی در فکر بقا و نوشتن برای ماندگار گری بوده است. نمایش او از دنیای ‌ ها همه نظاره ‌ شدن نبوده است. کار آن ها ‌ شد. گوش ‌ درونی خود چنان مؤثر بود که دیگر چیزی از بیرون شنیده نمی توان ‌ ی پرشور آن پرنده بود. اتاق باغ بود، باغی پر از ترانه. می ‌ مجذوب نغمه گفت، زنی ‌ گریاند از سرگذشتش به عنوان یک زن می ‌ حدس زد، آنجاکه می

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2