39 طاهره، و آزادی در اسارت کند، گذاری و غث و سمین می کند، طاهره ارزش بندی می یک بیت تقسیم کشد. او برتری معنوی و آگاهی خود را به رخ شهریار طاهره حد و مرز می شودکرد؟ یکی هوش و شعورش بیشتر است، هم زیباست و کشد. چه می می تواند با موسیقی گوید و بر زبان چیره است، آن اندازهکه می هم زیبا سخن می توان این کلام آهنگین را به سخن بگوید و سرود و ترانه سر دهد. دشوار می خاطر نسپرد و با خود زمزمه نکرد: تو و مُلک و جاه سکندری، من و رسم ی سخن گفتن و تصمیم گرفتن و برگزیدن و و راه قلندری ... این شیوه ی زندگی ممتاز، و رعنایی زبانیکردن به صُدفه به او نرسیده است، آن هدیه هدفی معین و بالادست داشتن استکه همواره تو را به پیش اندازد، حتی در زندان. پادشاه دیگر این چشمه را نخوانده بود. تا آن روز برای او همه چیز دید که چیزی در عالم کرد اما حالا می ها فرق می خریدنی بود، فقط قیمت تواند بهایش را بپردازد. بهای آن را باید پیشتر با انتخاب نوع است که نمی پرداخت، حالا دیگر دیر است. می،رسم و راهی دیگر ،قلندریزندگی ممتاز گردد و البتهکه نخست بهگوش اهل حرم و زنان این پاسخ دهان به دهان می شود آن زن تنها زیبا نیست بلکه جَنَم دارد، او را رسد. معلوم می دربار می سرشتی دیگر و جرئت و جسارتی خاص است، چیزیکه در ما زنان درباری ترین پس باید او را دید، این دیدنیتواند آموزگار ما باشد، نیست، پس او می ناپذیر از ی دو عالَم آشتی . طاهره، در این بیت، دو زندگی را به مثابهزنان را کند، دو عالَمی که با هم سر ناسازگاری دارند و یکدیگر را پس هم جدا می زنند. بدی مال اوست و خوبی آن شهریار، اما با این همه او حاضر نیست می ی شهریار و فرصت بد خود را با خوب او تاخت بزند و دست رد بر سینه آفریند و با آنها به دلخواه خود بازی زند. با فطانت دو مفهوم می هر دو می شده و خوب بدشده. وقتی حاضر نیستی بد خودت را با کند: بد خوب می و خوب تر از خوب تو است بد من خوب خوب دیگری عوض کنی یعنی تو خوب نیست. اما این را نه صریح، که به تلمیح و اشاره و غیرمستقیم
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2