چهره به چهره رو به رو

45 شبان بامدادی ‌ طاهره در نیمه ی نوزدهم، اما شبی نزدیک بامداد ‌ ی سده ‌ شب است. شب ایران در میانه یا شبی به خود و دل شب نزدیک؟ از یک سو پاسبان شب هوشیار است، کند، ساعتی ‌ ها نزدیکی ساعتی تازه را اعلام می ‌ و آگاه از گذر زمان و لحظه ومیش بامدادی» نوید پایان شب و نزدیکی ‌ ها در گرگ ‌ که «آوای لطیف زنگ دهد، اما در همان حال ماه نهانی و «دزدانه» در آسمان بالا ‌ بامداد را می شود ‌ آید، برخلاف قاعده، توگویی شب به خود، به دل شب، نزدیک می ‌ می که هلدرلین ‌ و از بامداد دور. چنین شبی، شبی در وضعیت تعلیق، چنان ی نوزدهم سروده ‌ پایش را، پای یک تضاد را، به شعرش، که در آغاز سده کند، شبی نزدیک بامداد و دور از شب و در عین حال شبی ‌ باز می 1 است، در دل شب، «شبی سحرانگیز و رؤیایی»، شبیکه طاهره، در شب حضیض انحطاط ایران، یکی از ستارگانش بود، او و یارانش که در شهرهای ایران های «نو» عوض کنند. از عجایب ‌ پا خواسته بودند تا زمانه را با ایده ‌ به أی و تدبیر ‌ آنکه دو سده پیش، او با آنکه زن بود یارانی داشت که دل به ر او برای پیشبرد امر نو و درک او از آن بسته بودند و به تعبیر قدما بر اثر کردند و چه بسیار از آنها که با پایمردی از دم ‌ های او مشی می ‌ اَقدام و گام ای در ‌ گیرد، همچون بیگانه ‌ شبی شگفت درخشیدن میتیغ گذشتند. چه، « ». «شبی شگفت» بود زیرا هیچ معنی نداشت زنی از زنان در مقام میان بشر ترین اصحاب و یاران سید باب، یعنی در مقام نفر دوم یک آیین ‌ بلندمرتبه برخلاف معهود مردان بعد از نفر نخستکه صاحب آن آیین بود و مرد بود، ؛ زنیکه بارها به دلیل نظر بدیع، اما مستدلش در درک اهمیت این راه بردرا شبی جامع اضداد، شبی با خود و ،شب شگفت بامدادی«شب شگفت»، در دل خود و با این همه ضد خود، و نوید بامداد دهنده، مورد انکار بعضی از رجال دین و پیروان سید باب واقع شد و هر بار نفر اول، سید باب، در ترین ‌ ، «نظر» او را در مقام بزرگیک زن »نظرتقابل با آن منکران و مخالفان « ۱۸۰۱ تا ۱۸۰۰ های ‌ . بین سال 1

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2