61 طاهره در پس پرده های خداشناختی ممکن بود و جز در ظرف الهیات و انتظارات و برداشت روز نبود، و هیچ شد، آن دانشی به ها دست به دست نمی نبود. افکار و ایده داد و هیچ پرسش بیرونی، ی عالم معاصر خود به دست نمی شناختی درباره داشت و مضطربش پرسشی که پرسش زمانه باشد، آن را به حرکت وانمی بستانی با آن بدهی پیوندش با دانش عصر گسیخته بود و کرد چون رشته نمی شد. و نیازی هم به آن نداشت همه چیز درون خودش حل و فصل مینداشت تر، خلأ معنوی و و درست،1 خلأ فکری»شد آن را وضعیت « وضعیتیکه می اخلاقی، سکون و انجماد در همه شئون مدنیت ایرانی نامید. معنویتی فاقد بینی وکاملا سطحی و پرتزویر و نمایشی حاکم بود. درون ها» ها و انگورها و صنعت ایستد، تهی از گل «بازار پرهیاهو از تکاپو بازمی (هلدرلین). آنچه بود هیاهوی زندگی نبود، در بین اهل علمکسی درخششی یافت حرف مهمی نداشت جز نداشت ولو به مراتب بالای آن هم دست می جا کند، آن هم آن تکرار حرف پیشینان بدون اینکه چیزی اساسی را جابه ی محروم از آموزش و پرورش اثر بگذارد و بر فکر و روح عامه که چنان ی مرده بدرخشد و به زد خاص و عام شود. اینکه کسی در این جامعه زبان راستی جلوه کند تقریبا امکان نداشت. در چنین اوضاع و احوالی اگر کسی بخواهد بداند یک زن قرن نوزدهمی در ایران چگونه زنی بوده است و چه شخصیتی داشته است نباید به طاهره زبانی زنان آن دوران نیست آورترین زنان هیچ نشانی از بی بنگرد. در این زبان او ضد ترین مثال جنس و طبقۀ خود است. کننده و از این حیث او گمراه های چنین زنی وارونه است و ی نشانه . در آنجا همهنوزدهمی است زن قرن ی آن روز چنان زنی ناپیداست. در این قله و از این قله نیمی از افراد جامعه تواند نمایندگی ناپیداست. او هرگز نماد زنان نیست. خاموشی راگویایی نمی . خلأیی که به تعبیر او از ۴۵۱ . ص ۱۳۸۰ ، ، نگاه معاصری انحطاط ای بر نظریه دیباچه. سید جواد طباطبایی، 1 حیث «تاریخ اندیشه» بر عصر انحطاط ایران حاکم بود.
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2