چهره به چهره رو به رو

75 اش ‌ طاهره و واسازی هرگز به معنای دقیقکلمه اجتماع انسانی نبود. پسگام اجتماعی طاهره تنها ی نسوان نبود بلکه گامی ‌ گامی زنانه و به منظور پیشبرد و ارتقای جامعه منزلت را به زنان و مردان هر دو بود. ِ اجتماعانسانی کردنانسانی برای سَری با هم منزلت ‌ تراز هم و در هم ‌ . این هر دو را در کنار هم و همداد ‌ می زندان ی ‌ ، از آستانهخانهی ‌ حقیقی است. بدن بدون چهره، هرگز از آستانه گذارد، حتی اگر بگذارد. ‌ ، و نیز روح آنها، به بیرون قدم نمیتاریخی بدن زنانه آن همچنان نقل مکان قفس پرنده، قفسی با سرپوش، به این سوی و آن سوی است. پس این شعر، شعر چهره بخشیدن به چهره و شعر آرزو کردن از برای ، شعر من، طاهره، است، حال هر چهره دیدن و چهره داشتنچهره، شعر خواهد آن را سروده باشد. آن داستان زندگی پرشور من، یک زن، است ‌ که می که به زنان امکان رو به رو شدن، امکان رویارویی، داد. به آنها امکان این را داد تا با «نظر» و نگاه خود بنگرند و دیگر آن نباشند که مردان ببینند و بخوانند گاه برای زنان حرم خود نقل کنند. این نباشد که زنان با از ‌ و بفهمند و آن ی فهمیدن را نیز به همانکسی محولکنند ‌ دست دادن امکان ارتباط، وظیفه بیند، بدون برخورد با مانعی ‌ حد و مرز می ‌ بیند، بی ‌ بیند، در جمع می ‌ که می تواند بفهمد، حتی به جای زنان بفهمد. در ایران ‌ بیند می ‌ بیند و چون می ‌ می انگیز آن بودکه ‌ فهمید بلکه غم ‌ دید و می ‌ زمان طاهره فقط این نبودکه مرد می گرفت. ‌ فهمید و تصمیم می ‌ ِ او میبه جایدید و ‌ ِ زن میبه جایمرد مدنیت ایرانی نگاه زنانه را به مرور زمان از سیمای خود حذف کرده بود. زنان تنها میتوانستند مطبخ و اندرونی را ببینند. زن از درون اما فقط به درون مینگریست. حذف نگاه زنانه خسارت بود. خشونت شرمآور ایرانیان در ی حذف مهربانی نگاه زنانه ‌ قبال دگراندیشان و دگرکیشان در عین حال نتیجه جمعی بابیان را لینچ میکردند، پایشان را در روغن ‌ بود. آنگاهکه به طور دسته داغ مینهادند، دست و پای آنها را قطع میکردند، آنها را به اسب میبستند ی ‌ ی خشونتهای رایج زمان طاهره، همه ‌ یعنی همه -‌ و چهارپاره میکردند

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2