85 اگر به باد دهم زلف عنبرآسا را 1.ی خود نشسته، دست از او بدارید داد که من اینجایم، در خانه اش ی یک زن لازمه به اجرا گذاردن تصمیم کشف حجاب از ناحیه سرکشی، شهامت و اتکای به نفس وافر بود. بدون این خصایص صدور این اش ی زنان، یعنی خروج از این طائفه، لازمه ی کسی از طائفه امر از ناحیه گردنکشی آن که منکوب و ناچیز شده است بود. پیداست چنین کسی باید بارها سربرافراختن پیروزمند خویش را در نبرد و چالشهای عقلی در قبال ی سرکوبگر اجتماع دیده باشد، باید بارها طعم غلبه در رویاروییهایش طبقه ی مردان را چشیده باشد، تا بتواند سر بردارد و در برابر با نخبگان طائفه آنان قد ع ََل ََم کند و آنها را در دستنیافتنیترین خفایای وجودیاشان و اشان به تسلیم وادارد. ناپذیرترین و متصلبترین توهمات زنستیزانه غلبه و طاهره ضد بود ضد این تصلب و توهم؛ و نیرومندیاش را برای چنین ای به ویژه از این ضدیت مییافت و نیز از چیز دیگری، از عشق. مبارزه میخواست با محبوب و مقصود خود «چهره به چهره و رو به رو» شود تا صدمات راه، اندوه آن، سختیهای مقاومت بزرگ خود را به او «نکته به نکته ی مو به مو» بازگو کند. پس دور از ذهن نیست که در بدشت، در آن گریوه سخت پی به نیروی عظیمی که از این عشق در او میجوشید برده باشد و ای و خدایی دانسته باشد،که دانسته بود. عبدالبهاء در حق او حتی خود را الهه چنین شهادت میدهد: «جناب طاهره اِِنی اََنا الل ّّه را در بدشت تا عنان آسمان . اما خدایی در ظل آیین جدید، خدای عشقی پیرو 2 باعلیالنداء بلند نمود» و این ندای یگانگی زدنرسم و راه نو. اگر بخواهیم این ادعا، این صلای دعوت دیگران به آن مرکزی که او در آن قرار داشت و در عین حال مرکزی تابع مرکزی عظیمتر بود را به زبان زمان معاصر ترجمه کنیم و ضمنا تبعیت و پیروی مضمر در آن را نیز به حساب آورده باشیم باید آن را ندای به خود .۱۹۹ . صحضرت طاهره .1 .۲۵۵ . ص ۱۹۱۰ ی چاپ مصر در ، بدون تاریخ و محل چاپ. از روی نسخه ۱ جلدمکاتیب عبدالبهاء .2
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2