زنان فراموش‌شده

۱2 زنان فراموششده داستان ها، گاه در بستری از بهم آمیختن خیال و واقعیت و گاه با کنار هم چیدن تکه های زندگی چندین زن زندانی نوشته شدهاند. راحلهها می خواستند سرگذشت واقعی زندگی شان را با نام خودشان بنویسم و نوشتم. داستان اول با نام «راحله»، زندگی راحله زمانی است و داستان سوم با نام «دست هایش را در باغچهکاشت، سبز نشد» روایتی از زندگی راحله ذکایی است. بخش دوم با عنوان «راوی زن است»، روایت های من از سه تجربه ای است که در بند عمومی زنان زندان داشتم. بار اول، اسفند ۱۳84 به عنوان روزنامه نگار و برای تهیه گزارش به بازدید بند عمومی زنان در زندان اوین رفتم و چند ساعتی را آنجا بودم. بار دوم، اسفند ۱۳85 ، به همراه ۳۳ تن از فعاالن جنبش زنان در تجمعی که مقابل دادگاه انقالب برگزار شده بود، دستگیر شدم و یک روز از چهار روز بازداشت را به بند عمومی زنان فرستاده شدم. و بار سوم، زمستان ۱۳86 ، هنگامی که به دلیل عضویت در تحریریهی وب سایت های «مرکز فرهنگی زنان» و «کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز» بازداشت شدم، برای 45 روز در بند عمومی زندان زنان حبس بودم. بخش سوم این کتاب با عنوان «کاغذهایی از بند نسوان»، نیز نوشته های پنج زنی است که وقتی شنیدند در حال مصاحبه با زن های زندانی هستم و می خواهم قصه های زندگی شان را بنویسم، سراغم آمدند. قصهی زندگیشان را خودشان نوشتند و گفتند که این ها را هم چاپکن. آن چه در این بخش آمده، تایپ شده ی همان نوشته ها استکه در کنار تصاویر دستنوشته ها منتشر شده است. ثبت آنچه از زندگی زنان زندانی دیده بودم، از نخستین روزهای پس از آزادی ام شروع شد، اما سال ۱۳۹5 بود که با بازنویسی آنچه از قبل نوشته بودم و نوشتن روایت های جدید، این مجموعه باالخره آماده انتشار شد. برای نوشتن این داستان ها بیش از هرچیز، قدردان زنان هم بندم در زندان

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2